🔆 انعکاس ملکوت الهی در ناسوت.. 🔆انعکاس ناسوت در ملکوت الهی …✍ بهروز زواریان

🔆 انعکاس ملکوت الهی در ناسوت.
🔆انعکاس ناسوت در ملکوت الهی.

✍ بهروز زواریان

🔶 جواد طباطبایی در بخشی از کتاب تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، در توضیح دیدگاه لویت، در اشاره‌ای بسیار مهم می‌نویسد: الهیات آگوستین قدیس، تنها پیشرفت در مسیر میان کفر و ایمان، و عیسی مسیح و دجّال را به رسمیت می‌شناخت و از این جهت الهیات او توجهی به نظام دنیوی، بحران‌های آن، و پیشرفت نشان نداده بود(طباطبایی، جواد، ۱۳۹۳، ۱۹۲).

🔶 سپس توضیح می‌‌دهد که تنها نظام دنیوی، نظم الهی آفرینش بود، در حالی که تاریخ امپراتوری‌ها، جز گمراهی در هوای نفسانی ‌نبود. وانگهی، دنیایی که خود را مسیحی بنامد، تعارضی بیش نیست و درک مسیحی تاریخ جهان، تنها بر شالوده تعارض بنیادین میان #ملکوت‌الهی و #امپراتوری‌های این جهان استوار است(همان).

🔷 طباطبایی، جواد، تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، جلدیکم، از نوزایش تا انقلاب فرانسه، دفتر نخست: جدال قدیم و جدید در الهیات و سیاسات.
===========

💠 این در حالی است که فلسفه هگل و به ویژه فلسفه تاریخ او، تجربه حرکت روح در تاریخ است و از این جهت بدون دریافتی از فلسفه تاریخ، درک پدیدارشناسی روح او ممکن نیست. هگل از این جهت که همواره به دنبال آشتی است، تعارضی میان ملکوت الهی و ناسوت نمی‌بیند؛ اما خطا است اگر ‌گمان ‌کنیم، برای هگل تفسیر یک سویه انسان‌‌مدار از تاریخ و یا تفسیر یکسره الهیاتی وجهی دارد.

🔶 فلسفه هگل بیان انعکاس میان انسان و خدا در تاریخ است. و از همین‌روی، به تعبیر جواد طباطبایی، پانزده سده در اندیشه غربی، ضرورت داشت تا هگل به خود‌ جرئت بدهد چشم‌های ایمان را به نگاه عقل، و الهیات تاریخ آگوستین را به فلسفه تاریخی تبدیل کند که نه #قدسانی است و نه #عرفی. مسیحیتِ هگل، اراده خدا را به روح این جهان تبدیل می‌کند و اراده خداوند به روح جهان و روح‌های قومی تبدیل می‌شود(همان صفحه: ۱۹۰).

🔶 می‌توان دریافت که هگل ملکوت‌الهی را بر ناسوت می‌دوزد، اما این نه تفسیر یکسره عرفی و نه تفسیر یکسره قدسانی است، که انعکاس میان هر دو در تاریخ است!
@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken