🔆 امروز، توجه به مرگ سقراط، یادآور اعدام «عقل» توسط «اکثریت» است. 🔆 باید از ایران دفاع کرد، به نام یا به ننگ«جواد طباطبایی».🇮🇷 🔆 درباره تاریخ، فلسفه، علمسیاست و علمحقوق. 🇮🇷: @MinervaEule1776 📚: https://t.me/denkenfurdenken
📍مسئله خودآگاهی نزد هگل📍.. 📍علیرغم طولانی بودن بخوانید📍
📍مسئله خودآگاهی نزد هگل📍
📍علیرغم طولانی بودن بخوانید📍
💠 هگل در کتاب پدیدارشناسیروح، و در فصل خدایگانی و بندگی استدلال خود را اینگونه آغاز میکند:
🌐 Das Selbstbewußtsein ist "an und für sich. Indem und dadurch, daß es für ein anderes an und für sich ist. Das heißt es ist nur als ein anerkanntes. Der Begriff dieser seiner Einheit in seiner Verdopplung...
💠 بسیاری از مفسران هگل، این بند را بند انتقالی خواندهاند، اما جالب توجه است که علیرضا سیداحمدیان، در توضیح خود تمرکز بیش از حدی به اصطلاح "an und für sich" نشان میدهد. علت این تمرکز چیست؟!
💠 به نظر میرسد که هگل در فصل اول یعنی همان فصل آگاهی، اثبات کرده است که "یقین حسی" که در درجه اول یقینیترین و حقیقیترین نوع شناخت مینماید. اما در واقع فقیرترین نوع شناخت است. به نظر من میرسد که هگل در این فصل تمامی فلسفههای مبتنی بر تجربه را از ارسطو تا کانت که معتقد بودند میتوان با تجربه حقیقت را به دست آورد به باد انتقاد میگیرد و نشان میدهد که حقیقت در این صورت یکسونگر به دست نمیآید.
💠 از این روی او با طرح فصل #خودآگاهی نشان میدهد که با تناقضهایی که تجربه با آن مواجه میشود. ما نمیتوانیم به حقیقت دست پیدا کنیم. از این جهت آگاهی که در فصل اول موضوع عین(جهان خارج) را فینفسه(در خود و بدون نسبت با اشیای دیگر) دریافت میکرد، اکنون درمییابد که این حقیقت خود او است. از این جهت "آگاهی درخود یا همان فینفسه و an sich" در این فصل به خودآگاهیِ برای خود مبدل میشود. وانگهی خودآگاهی چون هیچ بدیلی برای وجود خود در عالم پیدا نمیکند، ناچارا خودش را وضع میکند و یک بار در قالب حیات و یک بار در قالب میل حرکت میکند؛ در اینجا دیگر خودآگاهی با آگاهی تناقضی ندارد و بلکه همان حقیقت آگاهی است.
💠 در نتیجه خودآگاهی با وضع خود در پی این است که خودش را در عالم و در تاریخ محقق کند. او در مییابد که نقشی فعال در شناخت جهان دارد و بالعکسِ ساحت اول فقط برحسب تجربه چیزی را از جهان دریافت نمیکند.
💠 اما سیداحمدیان در تفسیر این فصول به قدری پیچیده عمل میکند که مخاطب نا آشنا با پدیدارشناسی به ناگاه خود را میبازد. علت این امر البته ضعف قلم نویسنده نیست به این دلیل که او متنی فلسفی نوشته است و نباید انتظار سادهنویسی داشت، به گونهای که مثلا یاوههای #پائلوکوئلیو را میخوانیم. بلکه ریشه این دشواری، هم پیچیدگی کتاب پدیدارشناسی و هم عدم توجه نویسنده کتاب(سیداحمدیان) به فصول قبل از این فصل یعنی خدایگانی و بندگی است. به عبارتی چون نویسنده بدون پیشزمینه یک فصل را از ساختار کلی کتاب جدا میکند و سپس بدون چیدن مقدمه و یا حداکثری از فصول قبل، مخاطب را گمراه میکند. به نظر میرسد که پدیدارشناسی روح و علم منطق دو کتاب جدای از هم نیستند. مخاطب هگل باید به خوبی علم منطق را دریابد(حداقل خطوط و سرفصلهای کلی و هدف فیلسوف) تا متوجه شود که پدیدارشناسی روح چگونه حرکت آگاهی را بررسی کرده و دشواریهای فکر غربی را تا عصر هگل در خود جمع کرده است.
💠 بهروززواریان
💠 ...فلسفه در این هنگام کهنسالی زندگی؛ وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر میکشد و امر واقع را در قلمرو فکر بازسازی میکند. (فریدریش هگل).
💠 تابع قوانین جاری کشور
@MinervaEule1776
https://t.me/denkenfurdenken