✅چگونه ۵۰٪ بودجه عمومی یک مملکت ۸۰ میلیون نفری هزینه ا­­­ی حدوداً ۸٪ آن‌ها می‌شود؟!. ✍احسان ناصر

✅چگونه 50% بودجه عمومی یک مملکت 80 میلیون نفری هزینه ا­­­ی حدوداً 8% آن ها می شود؟!
✍احسان ناصر

امروز قریب 50% از بودجه ی عمومی کشور که می بایست صرف، توسعه ی راه، راه آهن، فرودگاه، توسعه ی خدمات آموزشی، بهداشتی، ورزشی و تفریحی، توسعه ی صادرات، حمایت از بخش خصوصی، برقراری عدالت های اجتماعی، توسعه و بهبود سیستم برق رسانی، آبرسانی و گازرسانی، حمایت از بخش های فعال کشاورزی، منابع استراتژیک، بهره برداری و بهینه سازی منابع آب و خیلی از موارد دیگر شود، بابت پرداخت حقوق کارکنان و کارمندانی می شود که بصورت پراکنده و به اذعان خود دولت با کمترین و پایین ترین بهره وری ممکن و به شهادت خدمات گیرندگان، بجز بهره وری پایین، بعضا از موانع اصلی امورات اداری به شمار می روند. (بنا به آمار و گزیده گویی های منتشر شده بازده کاری کارکنان دولتی بین 20 تا 60 دقیقه در روز می باشد!

8.5 میلیون کارمند و بازنشسته برای اقتصادی که سالهاست شعار خصوصی سازی و سپردن اقتصاد آن به دست مردم و بخش خصوصی واقعی به مثابه اقتصادهای توسعه یافته را سر می دهد، تناقضی انکار ناپذیر و تعجب برانگیز است.


این اطلاعات را مقایسه کنید:

جمعیت ایالات متحده آمریکا 315 میلیون نفر – تعداد کارمندان دولتی 2 میلیون نفر

جمعیت سوئد 10 میلیون نفر – تعداد کارمندان دولت 2000 نفر (بدون سفرا و کارمندان سفارتخانه خارج از کشور)

جمعیت ایران 80 میلیون نفر – تعداد کارمندان دولت 4 میلیون نفر

برآورد خود دولت ایران ازین تعداد کارمند، نحوه ی خدمت رسانی، بازده ی کاری از یک طرف و چشم اندازهای آتی چیست؟

متأسفانه این تمایل سیستم اقتصادی کشور در سطح کلان به جیره خوار نمودن ملت، به عوض توانمندسازی اقتصاد خصوصی و خرد (آنچه از تأکیدات مسلم و دایمی مقام معظم رهبری نیز هست) و همچنین اقتصاد همیشه مریض و درگیر رکود و یا تورم طاقت فرسا، با تشکیل حلقه های فساد و رانت به اسم شرکت های وابسته به دولت و یا سایر نهادهای قدرتمند و یا اصطلاح عامیانه خصولتی با منابع قوی مالی و اطلاعاتی علاوه بر اینکه باعث گسترش دامنه ی فساد اقتصادی شده و راهی پنهان جهت بهره برداری شخصی و منفعت طلبی برخی از سیاستگذاران و هم قطاران ایشان باز کرده،باعث شده:

بجای کارآفرین، کارمند

بجای خلاقیت، روزمرگی و فرار از کار

بجای ذکاوت، حسادت

پرورش یافته و اقتصاد مملکت بجای پویایی، تحرک، اثرگذاری و جذب سرمایه های خارجی، تبدیل به یک کلونی بزرگ از فساد، تبعیض، دعوا، تحقیر و درگیری های داخلی شده که نه تنها قدرت رقابت در گردونه ی پرشتاب اقتصاد جهانی را نخواهد داشت بلکه به حتم توانایی خود را بمنظور اثر گذاری در داخل دایره ی بسته و کاذب ایجاد شده ی داخلی از دست خواهد داد و در گردبادهای تصنعی که توسط بدسگالان اجنبی تولید خواهد می شود، گرفتار خواهد آمد.

اینکه دولت عاجز از یک برنامه ریزی صحیح و منسجم با چشم انداز روشن است، نشان از بدنه ی کارشناسی و کارمندی ناکارآمد می باشد. اینکه به اصطلاح دولت عاجز از یک حساب دو دوتا چهارتاست! نشان از عدم تعقل لازم در همه ی جوانب دارد! شاهد این مدعا، هدفمندی یارانه هاست؛ قرار بود یارانه ها بجای توزیع بی حساب در سطح جامعه به سمت تولید روانه شود! اما دولت و مجلس به جیره خواری ملت رأی دادند! و یارانه ی تولید؟! صفر!

اگر هم یارانه ای بود سهم صنایع مادر و بزرگ وابسته به خود دولت شد، (مصداق بخشی از همان کلونی های فساد گفته شده!)

امروزه هزاران طرح، ایده و خلاقیت های منجر به کسب و کار و ایجاد ارزش افزوده در پیچ و خم های اداری و بروکراسی ناکارآمد سیستمی شده، ناشی از تعدد کارمندانی که کاری برای انجام دادن ندارند و برای نمایش اینکه "کار" می کنند، روی به مانع تراشی آورده اند، گم شده و بی نتیجه مانده اند. این ضرر در کوتاه مدت متوجه صاحب طرح بوده ولی متضرر اصلی در میان مدت و بلند مدت همان دولتیست که این کارمندان در استخدامش در آمده اند.

آیا دولت این جسارت را دارد در یک طرح 3 تا 5 ساله 70% کارمندان خود را با حفظ حقوق و مزایا در همین بازه زمانی اخراج نماید؟ و در ازای آن با چند طرح ضربتی و باز نمودن فضای کسب و کار و اقتصاد و سایر روش های ممکن، تعداد متنابهی شغل بوجود آورد؟ تا نفرات بیکار شده ضمن دریافت حقوق قانونی در زمانی محدود، خود را مصصم یابد که می بایست به بخش خصوصی اقتصاد منتقل شود؟

پاسخ؟! پیشاپیش خیر! چون از چنین سیستم مریضی، بسیار عواید ناسالم می توان کسب کرد! و کسانی می خواهند دست به این اقدام شجاعانه و ریسکی بزنند که در