هنگامی که کتاب «اقتصاد مختصر و مفید» پارتا داسگوپتا را ترجمه می‌کردم از اینکه یک فصل و حدود ۵۰ صفحه از این کتاب کوچک اقتصادی به «ا

هنگامی که کتاب «اقتصاد مختصر و مفید» پارتا داسگوپتا را ترجمه می‌کردم از اینکه یک فصل و حدود ۵۰ صفحه از این کتاب کوچک اقتصادی به «اعتماد» اختصاص یافته بود اندکی تعجب کردم. اما هر چه می‌گذرد می‌فهمم چقدر این موضوع مهم و حیاتی است و باید بیشتر و بیشتر مورد توجه و بررسی و پژوهش اقتصاددانان قرار بگیرد.

ابتدا جملاتی برگزیده از فصل اعتماد را می‌آورم و بعد توضیح می‌دهم چرا پیشنهاد نویسنده حقوق‌خوانده ما که «فعلا به هلال احمر اعتماد کنید» در ایران جدی گرفته نخواهد شد. (یا اینجاست که می‌توان گفت ایشان ایران را با سوییس یا ژاپن اشتباه گرفته است.)

اعتماد متقابل سنگ‌بنای همکاری است. حرف آدم باید معتبر باشد تا باورکردنی شود و وعده صرف دادن کافی نیست (شاهد آن هشداری است که به دیگران- و نیز به خودمان- می‌دهیم که چشم و گوش‌بسته به مردم اعتماد نکنیم).

جوامع ممکن است صرفا به علت تغییر در باورها، از وضعیت همکاری به عدم‌همکاری برسند. این جرقه چرخش کلی در رفتار افراد چه بسا در ذهن آنها زده شود. چرخش اوضاع ممکن است به‌سرعت و غیرمنتظره هم رخ دهد، که به همین دلیل پیش‌بینی آن غیرممکن است و وقوع آن باعث غافلگیری و وحشت می‌شود. آدم‌هایی که صبحگاهان با هم دوست بوده‌اند هنگام نیمروز متوجه می‌شوند که با یکدیگر در ستیزند. البته در عمل معمولا سرنخ‌هایی پیدا می‌شود. شایعات و تبلیغات دروغین مسیرهایی به وجود می‌آورد که از طریق آنها می‌توان باورهای افراد را چنان تغییر داد که جامعه‌ای که مردمش به یکدیگر اعتماد دارند به جامعه‌ای که مردمش به یکدیگر اعتماد ندارند تغییر کند.

عکس این قضیه نیز ممکن است اتفاق بیفتد اما به زمان طولانی‌تری نیاز دارد. بازسازی و ترمیم اجتماعی که تا پیش از این دستخوش درگیری داخلی بوده متضمن اعتمادسازی است. عدم همکاری به اندازه همکاری نیاز به هم‌آهنگی ندارد. همکاری نکردن معمولاً به معنای کنارکشیدن است، اما برای همکاری کردن، افراد نه فقط باید به همدیگر اعتماد کنند، بلکه باید بر سر هنجاری اجتماعی که همه آن را می‌فهمند هم‌آهنگی و توافق کنند. به همین سبب است که نابودساختن جوامع آسان‌تر از ساختنشان است.

اما افزایش یا کاهش همکاری چگونه در آمارهای اقتصاد کلان نشان داده می‌شود؟ افزایش همکاری امکان تخصیص کاراتر منابع را فراهم می‌کند و درنتیجه درآمدها را بالا می‌برد؛ دو اجتماع را در نظر بگیرید که از همه نظر یکسان باشند، جز اینکه در یکی از آنها افراد در نقطه تعادلی به هم‌آهنگی رسیده‌اند که به یک‌دیگر اعتماد دارند، در حالی که افراد اجتماع دیگر در نقطه تعادلی به هم‌آهنگی رسیده‌اند که به یک‌‌دیگر اعتماد ندارند. تفاوت بین این دو اقتصاد در بهره‌وری کل عوامل آن‌ها بازتاب می‌یابد، که در اجتماعی که افراد به یک‌دیگر اعتماد دارند بالاتر از اجتماعی است که افراد به هم اعتماد ندارند. با فرض ثبات سایر شرایط، افراد اقتصاد اولی به واسطه بهره‌مندی از درآمد بیشتر قادرند بخش بیشتری از درآمدشان را برای انباشت دارایی‌های سرمایه‌ای کنار بگذارند. بنابراین رشد تولید ناخالص داخلی، با فرض ثبات سایر شرایط، در جامعه اولی بالاتر است. از این آمار چنین برداشت میشود که اعتماد متقابل یکی از محرّکه‌های رشد اقتصادی است. برخی دانش‌پژوهان این نوع عوامل نامحسوس اما کمیت‌پذیر را زیرساخت اجتماعی و برخی دیگر سرمایه اجتماعی می‌نامند.

حالا به مردم ایران می‌رسیم که از یک سو حس نوع‌دوستی و دست کمک و خیرخواهی بالایی دارند اما از سوی دیگر متاسفانه در همه این سالها هنگامی که به شهرداری رفته‌اند کارمند شهرداری تقاضای حق کمیسیون از آنها کرده است به اداره مالیات رفته‌اند مامور مالیاتی رشوه خواسته است. به مدیر فلان اداره نگاه کردند احساس ژن برتر بودن بدون لیاقت داشتن درباره وی به آنها دست داده است. آنها سازمان‌های عمومی و دولتی بسیاری را دیده‌آند که از کارکرد اصلی خود خارج شدند و برای اهداف و اغراض سیاسی صاحبان قدرت استفاده می‌شوند. خلاصه اینکه اعتماد و اطمینان خود را به این ادارات از دست داده‌اند. پس بسیار طبیعی است هنگامی که به سازمان هلال احمر هم نگاه می‌کنند تمام آن خاطرات بد جلوی چشمشان بیاید و ترجیح دهند کمک‌ها را مستقیما از کانال‌های شخصی و غیررسمی با تمام ناکارایی‌هایی که بر آن مترتب است ارسال کنند.