من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
وقتی باران به پنجره میکوبد. جای خالیت ملموستر میشود. وقتی مه بر شیشههای ماشین مینشیند و
وقتی باران به پنجره می کوبد
جای خالیت ملموس تر می شود
وقتی مه بر شیشه های ماشین می نشیند و
بوران محاصره ام می کند
وقتی گنجشک ها جمع می شوند تا
ماشینم را از عمق برف بیرون بکشند...
گرمای دستان کوچک تو را به یاد می آورم و
سیگارهایی که با هم کشیدیم
مثل سربازها در سنگر
نصف تو...
نصف من...
@kharmagaas
نزار قبانی