وقتی باران به پنجره می‌کوبد. جای خالیت ملموس‌تر می‌شود. وقتی مه بر شیشه‌های ماشین می‌نشیند و

وقتی باران به پنجره می کوبد
جای خالیت ملموس تر می شود
وقتی مه بر شیشه های ماشین می نشیند و
بوران محاصره ام می کند
وقتی گنجشک ها جمع می شوند تا
ماشینم را از عمق برف بیرون بکشند...
گرمای دستان کوچک تو را به یاد می آورم و
سیگارهایی که با هم کشیدیم
مثل سربازها در سنگر
نصف تو...
نصف من...
@kharmagaas
نزار قبانی