اختلاف نظر اصلی من با همه‌ی کسانی که فکر می­کنند حسادت عشق را می‌سازد در همین جاست

اختلاف نظر اصلي من با همه‌ي کساني که فکر مي­کنند حسادت عشق را مي‌سازد در همين جاست. نابغه‌ترين آنها پروست است؛ براي او محتواي حقيقي، حاد و شيطاني سوبژکتيويته‌ي عاشقانه حسادت است. به عقيده­ي من، اين جز نسخه‌ي ديگري از همان تز اخلاق‌گرايانه و شک‌گرايانه نيست. حسادت نوعي پارازيت مصنوعي و جعلي است که روي خط عشق مي‌آيد و به هيچ‌وجه در تعريف آن داخل نمي‌شود. آيا هر عشقي، براي آنکه اعلام شود، براي آنکه آغاز شود، نخست بايد رقيبي بيرون خود پيدا کند يا بشناسد؟ نخير، برعکس: اين مشکلات درون­ماندگار عشق و تضادهاي دروني صحنه‌ي دو هستند که مي‌توانند در عنصر سومي مبتلور شوند، يعني در يک رقيب واقعي يا فرضي. مشکلات عشق ناشي از وجود يک دشمن مشخص نيست، بلکه در درون و در روند آن، که همان بازي خلاق تفاوت است، پديد مي‌آيند.
دشمن عشق خودخواهي و خودمحوري است، نه رقيب. مي‌توان گفت: دشمن اصلي عشق من، آنکه بايد بر او چيره شوم، نه ديگري، که خود من است، «خود»ي که خواهان اينهماني به‌عوض تفاوت است، و مي‌خواهد جهانش را ­جاي آن جهاني تحميل کند که با گذر ازمنشور تفاوت پالوده و بازسازي شده است.
@kharmagaas
آلن بدیو