‍ فرهاد قنبری:

‍ فرهاد قنبری:
وقتی تتلو مرزهای اخلاقی جامعه را ترسیم می کند.

انسان در بدو تولد حیوانی شبیه سایر حیوانات است با این تفاوت که توان اندیشیدن و پرورش و روح و ذهن خود را داراست تا به موجودی فرای حیوانیت خود دست پیدا کند.
اما اینکه تا چه میزان توان و قدرت تبدیل شدن به انسان را داشته باشد یک انتخاب فردی و اجتماعی است.
انسان بدوی ،انسانی که دنبال ارضا غرایز است،انسانی که جذب در سیستم بورکراتیک است،انسانی که همیشه دنبال سرگرمی و لذت بردن است و با افتخار از تفکر امتناع می کند در واقع همان حیوان رام نشده و وحشی است.
حیوانی که زمانی غرق در شهوت و لذات جسمانی است .
او گاهی از تماشای قتل و عام برده گان در میادین بزرگ روم و زمانی از له شدن بردگان زیر حمل تخته سنگ های اهرام مصر لذت می برد تا انسان مدرن قرن بیستمی که از نظاره اتاق های گاز آشوویتس تا تماشای اعدام و کلیپ قتل و عام های داعش سرگرم می شود یا انسانی که در سالن های چندین هزار نفری کشتی کج و امثالهم برای غول های بی مغزی که در حال کوبیدن مشت و لگد به سر و صورت یکدیگر هستند سرمست شده و هورا می کشد.
حق با آدورنو است که می گوید تاریخ بشریت تاریخ متمدن شدن انسان نبوده بلکه گذار از بربریتی به بربریتی جدید بوده است.

قرن بیست و یکم با سیطره کامل رسانه ها و تکنولوژی قدرت تشخیص فردی و حفظ سوژه گی افراد بیش از بیش از بین رفته است به صورتی که جامعه گله ای مد نظر نیچه بیش از بیش خود را نمایان کرده است.

در چنین دنیایی که به دهکده جهانی معروف است برای نابودی یک فرهنگ و ملت دیگر لازم نیست مثل چنگیز خان مغول یا تیمور لنگ به قتل و عام همه جانبه یا به آتش کشیدن شهرهای بزرگ فرهنگی روی آورد ،بلکه کافیست از هنر و اندیشه و فرهنگ معنا زدایی کرد و آن را در غالبی کاریکاتورگونه و سطحی ارائه کرد.
در چنین شرایطی می توان شخصی مانند امیر تتلو و امثالهم را
به عنوان هنرمند محبوب و مردمی به جامعه معرفی کرد.
اشخاصی که در مواقع لازم مورد بهره برداری خاص قرار گرفته و همانگونه که دلخواه عده ای است کوک می شوند.

مدام باید این شعر شاملو را مرور کرد.

انسان زاده شدنِ تجسّدِ وظیفه بود:
توانِ دوست داشتن و دوست داشته شدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توان اندُه گین و شادمان شدن
توان خندیدن به وسعت دل؛ توان گریستن از سُویدای جان
توان گردن به غرور بر افراشتن در ارتفاع شکوه ناکِ فروتنی
توان جلیلِ به دوش بردن بار امانت
و توان غمناک تحمل تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهاییِ عریان

انسان
دشواریِ وظیفه است.
telegram.me/kharmagaas