فرهاد قنبری:. زوال تفکر، انهدام انسانیت

فرهاد قنبری:
زوال تفکر ،انهدام انسانیت

هر از چند گاهی اتفاقاتی رخ می دهد که مانندی پتکی بر سر جامعه فرود می آید و هر شنونده ای را برای ساعت ها در بهت و سکوت فرو می برد.
یکی از همین پتک ها آزار جنسی و قتل وحشیانه کودکان است. این اتفاقات هر از چند گاهی در نقاط مختلف دنیا صورت می گیرد.
قتل ستایش و آتنا دو کودک خردسال آخرین اتفاقات رخ داده از اینگونه در کشور ما هستند.
اینگونه تجاوز و قتل شنیع یک تفاوت اساسی با تجاوز به زنان در خیابان ها و خودرو و امثالهم دارد. در اغلب موارد متجاوزان به عنف دلیل رفتار خود را فریب شیطان و وسوسه های آنی بیان می کنند. البته شاید هم درست بگویند در آنی زنی بی پناه از آنها کمک خواسته یا در باغی زنانی را در حال رقص مشاهده کرده و با غلبه شهوت و هوس ، قدرت تصمیم گیری را از دست داده و به گفته خود پیرو شیطان شده اند.

اما در مورد تجاوز و قتل کودکان مسئله فرق دارد .
اغلب این افراد به صورت زنجیره ای دست به چنین اعمالی می زنند. طبق آمارها محمد بیجه بیش از بیست کودک را مورد آزار قرار داده و به قتل رسانده بود یا همین قاتل آتنا برای دومین بار دست به چنین اقدامی زده است. در چنین مواردی فرد قاتل از قبل زمینه چینی کرده و تمام نقشه ها را مرور می کند و چه بسا مانند دزدان حرفه ای ماهها روش و شیوه کار و انجام عمل خود را دوره می کند تا جایی اشتباه نکرده و رد پایی از خود به جا نگذارد و به همین دلیل هم اغلب این افراد به سختی به دام می افتند.

هانا آرنت در حیات ذهن می نویسد «شخصی که با گفتگوی درونی خاموش آشنا نیست،از اینکه خود را نقض کند ناراحت نمی شود.و این بدین معناست که او هرگز نه قادر خواهد بود توضیحی در مورد آنچه می گوید و می کند بدهد و نه خواستار چنین چیزی خواهد بود.همچنین عین خیالش نخواهد بود که دست به جرم و جنایت بزند چون می تواند مطمئن باشد که لحظه ای دیگر آن را به فراموشی خواهد سپرد.انسانهای بد پر از حسرت و تاسف نیستند»

اغلب این افراد قدرت تفکر ندارند یا هیچگاه توان اندیشیدن به چیزی را نداشته اند. آنها هیچگاه ناراحت نمی شوند و اصولا مسئله ای برایشان وجود ندارد که باعث تاسف و ناراحتی شان بشود. هر جنایتی برای آنها می تواند یک اتفاق عادی مانند امور روزمره تلقی شود.
telegram.me/kharmagaas