مهرداد فرهمند

مهرداد فرهمند

خوشبختانه امروز بر سر سهم ایران از دریای خزر پیمانی امضا نشد چون هر کشوری تنها در شرایطی می تواند حق خود را طلب کند که نظام حاکم بر آن در موضع قدرت باشد نه همچون شرایط کنونی، در مخصمه و ورطه امتیازدهی.
حاکمان ایران اگر اندکی دانش و بینش داشتند باید از همان روزی که بر دیوار آهنین شوروی ترک افتاد، به فکر تضمین حق ایران از دریای خزر می افتادند اما به آنچه فکر نکردند دریای خزر بود و دولتهای نوظهور حاشیه این دریا هم هرچه خواستند کردند. سکو و دکل زدند و نفت استخراج کردند و در حالی که ایران صید خاویار را کنترل می کرد، آنها بی رویه صید می کردند. چون ساحلشان با این خزر هم بر خلاف ایران، برهوتی غیرقابل استفاده است، این دریاچه را به چال فاضلاب و آشغالدانی تبدیل کردند. اگر به ساحل باکو رفته باشید، می دانید چه می گویم.
تا اینکه روزی ایران چشم باز کرد و دید چیزی نمانده در دو قدمی بندرانزلی هم سکوی نفتی بزنند. تازه در زمان خاتمی بود که به صرافت تعیین رژیم حقوقی دریای خزر افتادند. اول سراغ توافقهای دوران شوروی رفتند و گفتند سهم ما پنجاه درصد است. طبیعی است که در پاسخ، جز پوزخند دریافت نکردند. بعد به یک پنجم کوتاه آمدند و مهدی صفری، سفیر ایران در مسکو، مسئول پرونده تعیین رژیم حقوقی و گرفتن حق بیست درصدی ایران شد.
سرانجام نشستی میان سران کشورهای ساحلی (اگر اشتباه نکنم در عشق آباد) برگزار شد و آقای خاتمی رفت تا بیست درصد ایران را بگیرد اما نشست را نیمه کاره رها کرد و برگشت. گفتند حالش بد شده و به دلیل بیماری نشست را ترک کرده.
همان زمان مقامی دولتی برایم تعریف کرد که ماجرا از این قرار بوده که در نشست سران، وقتی آقای خاتمی می گوید ما بیست درصد می خواهیم، نقشه دریای خزر را جلویش می گذارند و می گویند: بفرما. چطور تقسیم کنیم که بیست درصد به شما برسد. آقای خاتمی هم نگاهی به آقای صفری می اندازد که شما که مسئول پرونده ای بگو چه کنیم. آقای صفری می گوید عمیقترین نقطه را در دریای خزر مشخص می کنیم و یک خط می کشیم به آستارا و یک خط به گمیشان (در مرز ترکمنستان) هر چی سمت ایران افتاد، مال ما. خط کش می گذارند و خط می کشند و حساب می کنند می بینند شد سیزده درصد.
آقای خاتمی که می بیند صفری گند زده، می گوید نه اصلا کف دریا را ولش کن. سطح دریا را به پنج قسمت مساوی تقسیم کنیم. می پرسند چطور تقسیم کنیم؟ باز هم آقای خاتمی نگاهی به مهدی صفری می اندازد. آقای صفری می گوید. یک نقطه می گذاریم وسط دریا و یک خط رسم می کنیم به آستارا و یک خط به گمیشان. هر چی این ور ماند مال ما. خط کش می گذارند و خط می کشند و حساب می کنند می بینند درآمد یازده درصد. آقای خاتمی بنده خدا هم چاره را جز این نمی بیند که بگوید آی کمرم و دیسک کمر را بهانه کند و سرافکنده برگردد تهران.
همان مقام دولتی که این ماجرا را برایم تعریف می کرد می گفت این جناب سفیرکبیر مهدی صفری به مهدی چاخان معروف است و معلوم شد که سالها بودجه و دفتر و دستک گرفته برای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر اما حتی یک خط کش روی نقشه نگذاشته است.
از آن زمان تاکنون هجده نوزده سالی می گذرد و در تمام این سالها تعیین رژیم حقوقی دریای خزر اگر برای ملت ایران آب نشده، حتما برای خیلیها آب شده و چقدر فک و فامیل و دوست و آشنای حضرات که در این سالها یکراست از ته آغل و سر جالیز به وزارت خارجه آورده و به عنوان کارشناس تعیین رژیم حقوقی دریای خزر استخدام شده و پول گرفته اند.
پس از فروپاشی شوروی، کشورهای ساحل دریای خزر محتاج نان شب بودند و مردمشان تلویزیون و مبلمان خانه شان را می آوردند لب مرز ایران با سیب زمینی عوض می کردند، در حالی که ایران غرق پول بود و در عصر سازندگی به سر می برد و داشت سرمایه های کلان روی سد و بزرگراه و نیروگاه می گذاشت. بالاتر گفتم دانش و بینش، اما اصلا دانش و بینش هم نمی خواهد. اگر دم و دستگاه سیاست خارجی ایران در دست یک بچه گربه هم بود، عقلش می رسید که همان وقت مرز خودش را در دریای خزر تعیین و بویه گذاری کند و دو تا سکوی نفتی هم ببرد بکارد روی خط مرزی و خیال خودش را برای همیشه راحت کند. نه تحریمها آن زمان می توانستند مانع تهیه سکوی نفتی شوند و نه این همسایگان نوظهور توانش را داشتند که جلوی ایران بایستند.
حضرات در تمام این سالها هیچ کاری نکردند و نشستند و نگاه کردند که جمهوری آذربایجان و بقیه چطور برای خودشان نفت از دریای خزر استخراج کردند و به کجا رسیدند. حالا هم در شرایطی سراغ سهمخواهی از دریای خزر رفته اند که خدا می داند پشت پرده چه امتیازهایی دارند می دهند. چه بسا روزی که پرده برافتد، قراردادهای ترکمانچای که پنهانی بسته شده رو شود و معلوم گردد امتیازاتی به روسها داده اند که حتی محمدعلی شاه و حزب توده و پیشه وری هم نمی داد.
@kharmagaas