اغلب اوقات دچار چنان وسوسه‌ مقاومت‌ناپذیری می‌شوم که بگیرم حسابی کتکت بزنم، صورتت را از شکل بیندازم، خفه‌ات کنم

اغلب اوقات دچار چنان وسوسه‌ مقاومت‌ناپذیری می‌شوم که بگیرم حسابی کتکت بزنم، صورتت را از شکل بیندازم، خفه‌ات کنم. بالاخره هم روزی کار به اینجا می‌کشد. داری به راه جنون می‌کشانی‌ام. خیال می‌کنی کار به رسوایی بکشد می‌ترسم؟ خشم تو؟ خشم تو چه اهمیتی دارد؟ من بی‌هیچ امیدی دوستت می‌دارم و می‌دانم پس از چنان موضوعی هزاربار بیشتر دوستت خواهم داشت. اگر دست به کشتنت بزنم، ناچار می‌شوم خودم را هم بکشم. ولی خوب تا جایی که ممکن باشد کشتن خودم را به تاخیر می‌اندازم بلکه درد بی‌درمان بی‌تو بودن را احساس کنم.
@kharmagaas
قمارباز_ فئودور داستایوفسکی