فرهاد قنبری:. چرا دیگر فاجعه تکانمان نمی‌دهد؟

فرهاد قنبری:
چرا دیگر فاجعه تکانمان نمی دهد؟

«این عکس در هشتم ژوئن 1972 از دهکده‌ی ترنگ بنگ (Trang Bang)، در ویتنام گرفته شده است. در طول درگیری میان نیروهای ویتنام شمالی و جنوبی فاجعه‌ای رخ داد. پس از آنکه بمب ناپالم به قریه‌ای در جنوب ویتنام اصابت کرد، اطفال ترسیده و فرار می‌کنند. فان تای کیم فوک، دختر نه ساله برهنه با بیرون کشیدن لباس‌های سوخته اش نجات یافت. او تا هنوز زنده است و در کانادا زندگی می‌کند. این عکس افکار عامه را در ارتباط با جنگ ویتنام تحت تاثیر قرار داد. نیک یت، عکاس این عکس در سال ۱۹۷۳ برنده جایزه پولیتزر شد»

امروزه روزانه عکس های بسیاری شبیه این عکس از سوریه و یمن مخابره می شود ولی چرا دیگر جامعه جهانی را تکان نمی دهد؟

وقتی فاجعه از حد خاصی بگذرد دیگر کسی به آن توجه چندانی نمی کند، انگار همه مردم، آن خشونت و کشتار روزانه را به عنوان بخشی از تقدیر و سرنوشت تاریخی آن سرزمین می پذیرند و به آن به چشم حادثه ای طبیعی نگاه می کنند، درست مثل افغانستانی که همگان جنگ داخلی، خشونت و نبود دولت مرکزی مستقل و قدرتمند را به عنوان طبیعت افغانستان پذیرفته اند و باورشان نمی شود این سرزمین زمانی مهد تمدن اسلامی بوده است، درست مثل آفریقایی که همگان فقر و گرسنگی و مرگ را به عنوان سرنوشت مختوم و طبیعی آن پذیرفته اند، درست مثل فلسطینی که همگان آواره گی و انتفاضه و پرتاپ سنگ را به عنوان فلسفه وجودی آن پذیرفته اند.

مرگ کودکان سوری نیز جدیدترین واقعیت «طبیعی» و پذیرفته شده توسط جامعه جهانی است، جهان دیگر به اشک های کودکان سوری، به غرق شدن هایشان، به چهره های وحشت زده یشان، به ترس هایشان از پوتین ها و چکمه ها، به اضطراب هایشان از صدای تانک ها و خمپاره ها، به جان دادن هایشان در سواحل و دریاها و...عادت کرده است.
چشم های جامعه جهانی به مشاهده کثیر تصاویر مربوط به خشونت علیه کودکان در سوریه عادت کرده است و با سکوتی غیر مسئولانه از کنار آن می گذرد.
جامعه جهانی شاید در ناخوداگاه خود پذیرفته است که این تقدیر کودکان سوریه است و با آن کنار آمده است.

جهان ما، جهانی است که در آن پذیرش خشونت، جنگ و آزار کودکان به یک روند معمولی و طبیعی تبدیل شده است.
@kharmagaas