من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
تنهایی. چون باران. شامگاهان برمی خیزد از دریا
تنهایی
چون باران
شامگاهان برمی خیزد از دریا
از هامونهای پرت و دور افتاده
و می ریزد آنگاه
بر روی شهر
می بارد تنهایی
در این ساعات حال و بی حالی
وقتی کوچه ها به صبح می رسند
وقتی که جفتهایی
بی آنکه چیزی بیابند در یکدیگر
نومید و غمین
از هم جدا می شوند
وقتی آنان که نفرت از هم دارند
به ناچار همبستر می شوند
آنگاه تنهایی با رود ها همراه خواهد شد
@kharmagaas
راینر ماریا ریلکه