فرهاد قنبری:

فرهاد قنبری:
در فیلم « جایی برای پیرمردها نیست» روند تغییر دنیا به سمت خشونت افسار گسیخته ، بی رحم، و خالی از هر گونه نشان انسانیتی به نمایش گذاشته می شود. نمایش ترسناکی که تماشاگر را از ابتدای فیلم دچار استرس و ترس شدیدی می کند.

این فیلم نمایش قاتل خونسرد و ترسناکی است که به راحتی آب خوردن آدم می کشد.
جان آدمها برای او وسیله ای برای سرگرمی و تفریح است که با پرتاب سکه و شانس تصمیم به کشتن یا بخشیدن می گیرد.

او شخصیت هیولا وشی است که در این دیالوگ به خوبی توصیف می شود « تو نمی‌تونی با اون معامله کنی. حتی اگر پولو هم می‌دادی بهش اون بازم می‌خواست تو رو بکشه. آدم عجیب و غربیه. تو حتی می‌تونی بگی قواعدی داره. قواعدی که بالاتر از پول و مواد ، یا چیزی مثل اونا هستن. اون مثل تو نیست. اون حتی مثل منم نیست.اون یجورایی خاصه»

در این فیلم خبری از خانواده ، نوع دوستی، عشق ، خدا و معنویت مشاهده نمی شود، جهانی که برادران کوئن در این فیلم تصویر می کنند جهانی است که به مراتب بی رحمانه تر و خشن تر از فارگو(فیلم دیگری از برادران کوئن)است. جهانی که به شدت آزار دهنده و غیر قابل تحمل است

نام این فیلم همخوانی بسیار خوبی با محتوای فیلم دارد.
کلانتر پیر شهر در به در دنبال قاتل است و در این مسیر هر روزه با جنایتی هولناک روبه رو شده و از درک آن عاجز می ماند.
او خوب می داند که در چنین جهانی دیگر جایی برای او و امثال او وجود ندارد.
کلانتر بل در یک دیالوگی که حاصل از رنج و ناامیدی است می گوید «تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا ، از یه جایی وارد زندگیم بشه ، ولی اون هیچوقت نیومد ؛ البته سرزنشش نمیکنم ، اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمیکردم...»
کلانتر از غیاب خود در جهانی که زندگی می کند شکوه کرده و با لعنی طعنه آمیز می گوید دیگر جایی برای خدا هم وجود ندارد.
telegram.me/kharmagaas