من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
راه چه طولانی بود. از پا افتادم.. گاهی از پا که میافتی
راه چه طولانی بود
از پا افتادم.
گاهی از پا که میافتی
تن میدهی به خستگی.
میایستی و میگویی: رسیدم. ــ کجا رسیدی؟
میگویی: فهمیدم. ــ چه را فهمیدی؟ ــ خب، بله، شاید اینرا فهمیدی
که هیچکس هیچوقت به هیچجا نمیرسد. حقیقت این است.
ولی حقیقت را نمیگویی. در جیبِ پالتو مخفیاش میکنی:
کنارِ دستت، کنارِ سکوتت، کنارِ خستگیات.
@kharmagaas
یانیس ریتسوس