من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii
چه کسی را بیشتر دوست داری، بگو ای مرد معمایی؟ پدرت، مادرت، خواهرت یا برادرت را؟
چه کسی را بیشتر دوست داری، بگو ای مرد معمایی؟ پدرت، مادرت، خواهرت یا برادرت را؟
نه پدری دارم، نه مادری، نه خواهری و نه برادری.
دوستانت را؟
واژهای را به کار میبری، که تا به امروز برایم گنگ مانده.
وطنت را؟
نمیدانم کجای زمین است.
زیبایی را؟
دوستش میداشتم اگر که الهه و جاودان بود.
طلا را؟
آنگونه از آن بیزارم که شما از خدایان بیزارید.
پس دلبسته چه چیزی هستی ای غریبه عجیب؟
دلبسته ابرهایم... ابرهایی که در گذرند، آنجا، آن بالا... ابرهای شگفت انگیز.
@kharmagaas
شارل بودلر