در این کانال مطالبی در رابطه با فلسفه زبان نگرش ها بە مسائل زبانی زبان آموزی، تک زبانگی و چند زبانگی نشانە شناسی تحلیل گفتمان صرف و نحو و آواشناسی زباشناسی نظری و کاربردی رویکردهای زایشی، شناختی، نقشگرا .. د.میرمکری https://t.me/linguisticsacademy
فرآیند خواندن- بخش نخست
فرآيند خواندن- بخش نخست
زماني كه فرد نوشته اي را ميخواند، ذهن او وظايف مختلف خود را با چنان توالي پرسرعتي انجام ميدهد كه به نظر ميرسد همه چيز در يك چشم به هم زدن و همزمان صورت گرفته است. چشمها مجموعهاي از حروف (نويسه)(graphemes ) را پشت سر هم ورانداز ميكنند (از چپ به راست براي بسياري از زبانهاي غربي و از راست به چپ يا بالا به پائين براي بسياري ديگر از زبانها) كه به هجاها، واژهها، جملهها، پاراگرافها، بخشها، فصلها، و در نهايت به متنها جان ميبخشد.
در مرحله نخست، كه فرد نخستين حرف را ميخواند، بلافاصله آن را با تمام داشتهی گنجينه حروفي كه در ذهن دارد (مثلاً اگر زبان متن انگليسي باشد، تمام حروف الفباي اين زبان) مقايسه ميكند، تا آنكه آن حرف را تشخيص دهد كه كدام حرف است و سپس ادامه ميدهد تا به حرف بعدي برسد و تشخيص دهد كه كدام حرف است. همه اين فرآيند بدون آنكه خواننده نسبت به آن خودآگاهي داشته باشد، رخ ميدهد.
فرآيندي مشابه براي شنيدن نيز طي ميشود. در آغاز صداها به واج (phonemes ) (كوچكترين واحد آوايي كه از خود معنا ندارند، اما در فرِآيند دلالت مشاركت دارند)، سپس به هجاها تبديل ميشوند و همين طور اين روند ادامه مييابد تا آنكه فرآيند دست يافتن به معناي يك پيام و درك آن به پايان ميرسد. بر خلاف فرآيند خواندن، كه در آن واژهها از يكديگر فاصله دارند (يك فضاي خالي ميان واژگان وجود دارد)، به هنگام شنيدن، فرد بايد قادر به تشخيص اين نكته باشد كه كجا يك واژه به پايان ميرسد و كجا بيان واژه ديگر آغاز ميشود. چرا كه به هنگام سخن گفتن، واژگان بوسيلهي مكثهاي قابل تشخيص از هم جدا نميگردند.
زماني كه خواننده رمزگشايي (decoding ) نخستين واژه را به پايان میرساند، در ذهن خود شروع به بازسازی تلفظ كل واژه ميكند.البته همواره تلفظ يك واژه جمع جبري تلفظ واجهاي آن واژه به صورت پشت سر هم نيست (براي مثال s در سه واژه pleasure ، silent ، و shut تلفظ يكساني ندارد). بنابراين خواننده بايد حالتهاي مختلف را مرتب بررسي كند و حالتهايي كه نادرست هستند را كنار بگذارد. حالت عكس آن، يعني در فرآيند نوشتنِ چيزي كه فرد ميشنود نيز همين گونه است. شنونده اغلب در ذهن خود حالت نوشتاري آن واژه را بازسازی میکند، كه همواره تناظر يك به يك با آنچه كه تلفظ ميشود، ندارد.
به اين نقطه كه برسیم، خواننده و شنونده، صورتهاي تصويري و شنيداري نخستين واژه را رمزگشايي كردهاند. اين كار از طريق مقايسه آن واژه خوانده شده يا شنيده شده، با گنجينهي صورتهاي تصويري يا شنيدارياي كه فرد در ذهن خود دارد، صورت ميگيرد، تا آنكه براي هر صورت (نوشتاري يا تصويري) يك يا چند معادل و نظير، در آن دو گنجينه پيدا شود (زماني كه فرد در ذهن خود بيش از يك معادل براي آنچه كه شنيده بيابد، اين حالت را اصطلاحاً «هم صدايي» (homophony ) ميگوئيم. در حالتي كه فرد بيش از يك معادل براي تصويري كه ميبيند در گنجينه تصاوير ذهن خود بيابد، اين حالت را اصطلاحاً «همنويسگي» يا «همنگاشتي» (homography ) ميخوانيم؛ همچنين بايد همه نظائر ناقص اما ممكن براي يك واج يا حرف (نويسه) را، كه به خاطر تلفظ اشتباه، نگارش غير واضح، اختلال در صدا، نگارش غلط يك واژه، يا خطاي چاپي رخ ميدهند، مد نظر داشت).
اين گنجينه ي ساختهاي شنيداري و تصويري همان چيزي است كه يك زبان را از زبان ديگر، و يك نظام رمزگاني (code ) را از نظامي ديگر متمايز ميكند . و همين تفاوت است كه اين مسأله را تبيين ميكند كه چرا ميگوئيم روابط ميان دال (significant ) (يعني آوا (sound ) يا نشانه (sign )) و مدلول (signified) اختياري و دلبخواهي است. اگر اينگونه نبود، همه رمزگانهاي طبيعي در رابطه دلالتشان با ساير رمزگانها، يكسان و مشابه بودند. يافتن معادل درست در گنجينه تصويري يا شنيداري ذهن، رجوع به يك نظام زباني دقيق است.
[ ‘ ] رمزگشايي از نشانه هاي زباني يك متن با رجوع به نظام زبان است (يعني تعيين ارتباط معنايي ميان واژگان و پاره گفتارهاي يك متن).
افرادي كه بيش از يك زبان ميدانند، يا حداقل حروف و واجهاي بيش از يك زبان را از يكديگر تشخيص ميدهند، ابتدا بايد گزينش يك رمز را به اتمام برسانند، پيش از آنكه برای آن رمزگان معادلهاي درست احتمالي را انتخاب كنند. اين مسأله زماني رخ ميدهد كه در همان جمله واژهاي از يك نظام رمزگاني ديگر (مثلاً يك واژه از زبان انگليسي در متن فارسي) وجود داشته باشد كه قواعد تلفظ و نگارشي كاملاً متفاوت داشته باشد (مثلاً؛ She’s examining the curricula ، كه در آن واژه پاياني از زبان لاتين است كه در زبان انگليسي وارد شده است).
@linguisticsacademy
در مرحله نخست، مشخص ساختن جای واژگان، به معناي يافتن معاني محتمل آنها نيست، بلكه تنها بازتوليد ذهني خود همان واژه است.
ص۱