بازنمایی یا تصویر یادآوری­کننده (mnestic image) هر واژه می­تواند جانشین آن واژه شود و این اتفاق برای هر چیز دیگری نیز رخ می­دهد …ب

بازنمايي يا تصوير يادآوري­كننده (mnestic image ) هر واژه مي­تواند جانشين آن واژه شود و اين اتفاق براي هر چيز ديگري نيز رخ مي­دهد.

برخي از دانشمندان اين مرحله را با مرحله انديشه دروني (inner thought phase )، كه همانگونه كه خواهيم ديد كاملاً متفاوت است، اشتباه مي­گيرند.

در آثار نويسندگان گذشته، ما هميشه نشانه «مساوي است با» را ميان بازتوليد واژه­ها از حافظه و زبان دروني مي­يابيم [(در واقع آنها اين دو را يكي مي­پندارند)]، اما در حقيقت آنها دو فرآيند متفاوت هستند كه از يكديگر متمايز مي­گردند.

اين بدان معناست كه فكر كردن در مورد يك واژه يك چيز است و فكر كردن به معناي آن يك چيز ديگر. با اين وجود زماني كه خواندن بدون هيچ اشكال دروني يا بيروني صورت مي­گيرد، مسير انتقال از فرآيند بازتوليد ذهني به جستجوي معاني ممكن، بسيار سريع طي مي­شود.

سرعت اين فرآيند (يا به بياني گوياتر، سرعت توالي اين فرآيندها) تنها به آشنايي كسب شده از هر تك حرف يا تك واژه نيست (كه بیشتر به زمانی مربوط است که فردي يك زبان خارجي را فرا مي­گيرد)، بلكه، بيش از همه به آشنايي با پركاربردترين ساختارهاي شكلي حروف و كلمات يا ساختارهاي آوايي آنها بستگي دارد. در حقيقت يك خواننده حرفه­اي تمام حروف، تمام كلمات، تمام جمله­ها را نمي­خواند، بلكه بخشي بسيار كوچک را بر مي­گزيند كه لازم است تا به آن بخش موجود در ذهنش معني ببخشد و آن را با تكيه بر مهارت جامع و چند بُعدي­اش به طور منطقي فهم كند.

دريافت معني و انتخاب جفت و لنگه­هاي تصويري يا شنيداري، هر كدام به نوبه خود، بر اساس واژگان پيشين و پسين يك واژه، و نيز بر اساس بافتي كه واژه در آن قرار دارد صورت مي­پذيرد. براي مثال اگر در يك كتاب آشپري با واژه astronomy (ستاره­شناسي) مواجه شویم، تجربه ما به صورت ذهني به سمت اصلاح اين واژه به gastronomy (آداب غذا خوردن) مي­رود، كه بكار رفتنش در آن بافت بسيار محتمل­تر است.

این نحوه عمل را می­توان اینگونه گفت: تعریف محتوای مفهومی یک سخن و گفته از طریق نزدیک شدن به بافتی ارجاعی که در آن سخن لانه گیری کرده است ['].

خواندن، یک فرآیند ذهنی فعال است، که در آن خواننده به بازسازی مقصود مولف می­پردازد. نشانه­هایی که بر صفحه کاغذ نقش بسته­اند (و صداهایی که پیام­های شفاهی را می­سازند) یک ذهن فعال را ترغیب می­کنند که به منظور بازسازی محتوای یک پیام، به گزینه­های محتمل دیگر نیز فکر کند.

هنگامی که متنی را می­خوانیم، در یک طرف قضیه با متن اصلی مواجهیم (آنگونه که در ترجمه از یک زبان به زبان دیگر، که موضوع اصلی این دوره آموزشی است، اینگونه است)، اما در طرف دیگر متنی وجود ندارد، بلکه تنها مجموعه­ای از فرضیات و حدس­ها در مورد این مسأله داریم که مقصود نویسنده و معنای کلام او چیست.

در مرحله­ی تحلیل، مترجم متن اصلی را می­خواند یا می­شنود، تا در حالی که پیش زمینه بحث را در ذهن می­آورد، یعنی دانش جامع خود را که شامل، دانش وی از زمینه بحث و میثاق­های متن است، آن خصوصیاتی که در متن نهفته است را درک کند.

واژگان از متن اصلی وارد ذهن ما می­شوند و تأثیری فراگیر و همه جانبه ایجاد می­کنند، که در واقع مجموعه­ای واژگان نیست، یعنی فرامتنی (meta-text ) تولید نمی­شود - آنگونه که در ترجمه­ای از یک زبان به زبان دیگر اتفاق می­افتد - بلکه مجموعه­ای از هستی­ها یا چیزهایی که ذهنی هستند و کلامی نیستند، اگر چه مشخص کردن این مسأله بسیار دشوار است. این بدان معناست که در ذهن ما باید نوعی رمزگان درون ساخت (internal code) وجود دارد (یا همان رمزگان­های تحت الکلامی، که در بخش­های پیش به آنها اشاره کردیم) که بر اساس تجربه­ی ادراکی ما، دریافت­ها و ادراکات ما را تقسیم­بندی و طبقه­بندی می­کند.

ما در اینجا با یک فرآیند مواجهیم ['] که از بیرون به درون حرکت می­کند، فرآیندی که طی آن زبان [rech] به فکر [mysl] تغییر می­یابد. بنابراین ساختار این زبان و تمام تفاوت­های گوناگونش با ساختار زبان بیرونی نیز تغییر می­یابند.
@linguisticsacademy

ویگوتسکی پژوهشی را در مورد کودکانی که در مراحل خاصی از رشدشان، تمایل به استفاده از یک زبان «خودمدارانه» (بر طبق نظر پیاژه) داشتند، انجام داد و معتقد بود که این زبانی است که کودک ضرورتاً برای سخن گفتن با خود استفاده می­کند. از نظر ویگوتسکی مطالعه زبان «خودمدارانه» یک کودک مهم است چرا که این زبان در واقع نطفه و نقطه آغاز زبان درونی بزرگسالی اوست. وی می­نویسد

زبانی که فرد با آن خود را مخاطب قرار می­دهد، هیچگاه نمی­تواند به صورت درست، در ساختار زبان خارجی بیان گردد، که از نظر ماهیت کاملاً با آن متفاوت است. صورت این زبان که به دلیل ساختارش بسیار مختصر و منحصر به فرد است، ضرورتاً باید شکل خاص بیانی خود را داشته باشد، چرا که بُعد مرحله­ای بودن آن بازمی­ایستد تا بر بُعد مرحله ­ای بودن زبان خارجی منطبق گردد.
ص۲