ص۴

ص۴

ایران سابقۀ خوبی در آموزش ناشنوایان دارد (اولین مدارس ناشنوایان در دهه اول ۱۳۰۰ در ایران دایر شد و به این ترتیب آموزش ناشنوایان در ایران بسیار قدیمی‎تر از بسیاری از کشورهای دنیاست). با اینکه نظام آموزش ناشنوایان هیچ گاه به طور کامل استفاده از زبان اشاره در آموزش را به رسمیت نشناخت، ولی صرف وجود مدارس ناشنوایان امکان مهمی برای پیشرفت اجتماعی و تحصیل ناشنوایان بوده است. اما متاسفانه در ده سال گذشته آموزش و پرورش ایران اقدام به تعطیل کردن مدارس ناشنوایان کرده و والدین کودکان ناشنوا را تشویق به ثبت نام فرزندشان در مدارس معمولی می‌کند. گفته می‌شود از ۱۷ مدرسه ناشنوایان در تهران در ده سال گذشته، اکنون فقط ۶ مدرسه باقی است. نکتۀ تلخ‌تر اینکه مدارس باقیمانده با مدرسۀ کودکان دارای اختلالات ذهنی ادغام شده و به این ترتیب به والدین فهمانده می‌شود که کودک شما یا اختلال ذهنی و یادگیری دارد یا باید به مدرسۀ عادی برود.

تعطیلی مدارس ناشنوایان عواقب ناگواری برای آموزش کودکان و نوجوانان، و برای زبان اشارۀ ایرانی داشته است. از آنجا که ناشنوایان قادر به درک موضوعات از طریق گفتار معلم نیستند، اغلب یا ترک تحصیل می‌کنند و یا معلمان از سر دلسوزی به آنها نمره قبولی می‌دهند. اما از آنجا که حضور کودک ناشنوا در جمع افراد شنوا مهارت لب‌خوانی وی را بهتر می‌کند، والدین بی‌توجه به اینکه آموزش به کودکشان به طور ناقص انجام گرفته، احساس رضایت می‌کنند و به اینکه کودک در این مدارس هرگز نمی‌تواند در درک دروس با دانش‎آموزان شنوا هم‌سطح شود، اعتراضی ندارند.
@linguisticsacademy
🔎
یکی از استدلال‌های کارشناسان در اجرای این طرح جلوگیری از انزوای ناشنوایان است. این استدلال مانند این است که عده‌ای کارشناس تصمیم بگیرند در راستای اینکه نابینایان از امکانات شهری استفاده کنند و منزوی نشوند، آنان را مجبور به رفتن به سینما و «گوش دادن» به فیلم‌های سینمایی کنند. دانش‎آموز ناشنوا نیز در جمع شنوایان چنین وضعی دارد. حضور وی در جمع آنان شاید وی را با فرهنگ افراد شنوا آشناتر کند و مهارت‌های لب‌خوانیش را بهبود بخشد، اما این پیشرفت به قیمت از دست رفتن دورۀ کودکی و نوجوانی‎ وی و محرومیت از تحصیل به زبان خود و توقف رشد قوای ذهنی و زبانی‌اش تمام خواهد شد