زبان و سیاست. ص ۱

زبان و سیاست
ص ۱
یك متخصص ذوب فلزات، از آهن، مس، سرب و فلزهاي ديگر صحبت مي كند، يك پرنده شناس از رنگ پرندگان (‌ سرخ،‌ آبي، و غيره ) مي گويد، و يك هنرمند نقاش از تركيب رنگ ها حرف مي زند. يك عالم سياست نيز، در صحبت خود، از مفاهيمي مانند « دموكراسي»، « كمونيسم»، « آزادي» و جز آن، استفاده مي كند. به عبارت ديگر، سياست نيز زبان مخصوص خود را دارد با اين تفاوت كه، برخلاف مفاهيمي كه يك متخصص ذوب فلزات، يك پرنده شناس، يا يك نقاش به كار مي برند، مفاهيمي كه مورد استفاده عالم سياست قرار مي گيرند بسيار انتزاعي و مبهم اند. انتزاعي بودن مفاهيم علوم انساني، در مقايسه با مفاهيم به كار رفته در علوم طبيعي، در همه شعبه هاي علوم اجتماعي ديده مي شود؛ اما زبان سياست، به دليل ايدئولوژيك بودن آن، حتي از زبان شعبه هاي ديگر علوم اجتماعي نيز انتزاعي تر است. اگرچه متخصصان و كارشناسان مسائل اجتماعي و سياسي تلاش زيادي كرده اند تا در گفته ها يا نوشته هاي خود اين مفاهيم را دقيقاً تعريف كنند، اما هنوز به تعاريف جهانشمولي دست نيافته اند. كاربرد سطحي اين مفاهيم از سوي مردم عادي، درك مسائل اجتماعي و سياسي را حتي دشوارتر مي كند، چرا كه آن ها، بدون داشتن هيچ تعريف آغازيني، اين مفاهيم را در گفته هاي خود به كار مي برند؛ و همين كاربرد سطحي مفاهيم است كه اغلب سبب مي شود زبان يكديگر را نفهمند و در نتيجه تضادها و مخالفت هاي آن ها، در مورد مسائل سياسي، تشديد شود. هنوز دقيقاً مشخص نيست كه منظور كساني كه مفاهيمي مثل « دموكراسي »، « كمونيسم »، « فاشيسم »، « ‌سوسياليسم » و جز آن را به كار مي برند چيست؛ ليبرال به چه كسي گفته مي شود؟ ويژگي هاي يك محافظه كار چيست؟ كدام جامعه دموكرات و كدام جامعه ديكتاتوري است. مثلاً، در تظاهرات دهه 1960 آمريكا، مردمي كه مخالف اين تظاهرات بودند تظاهركنندگان را « كمونيست » مي خواندند، و تظاهركنندگاني كه دستگير شده بودند پليس و مقامات رسمي را « فاشيست » و يا « خوك هاي فاشيست » خطاب مي كردند. در صورتي كه براساس تعاريفي ( هرچند متفاوت ) كه عالمان جامعه شناسي و سياست از اين مفاهيم به دست داده اند هيچ يك از اين گروه ها ويژگي هاي كمونيسم يا فاشيسم را نداشتند. در سال 1945 ( در كنفرانس يالتا )، چرچيل، استالين و روزولت به اين توافق رسيدند كه حكومت لهستان، پس از جنگ، حكومتي دموكراتيك باشد؛ اما اين مسئله كاملاً روشن است كه برداشت استالين از مفهوم دموكراسي با برداشت روزولت و چرچيل متفاوت بوده است. اين مثال ها نشان دهنده آن است كه مفاهيم سياسي اغلب شفاهي و بر اساس عادت به كار برده مي شوند و، از اين رو، چيز زيادي به ما نمي گويند.
بنابراين، يكي از معضلاتي كه در راه مطالعه و درك مسائل سياسي قرار دارد گنگ و مبهم بودن مفاهيمي است كه از طريق آن ها سياست توضيح داده مي شود. به عبارت ديگر، مفاهيم سياسي انتزاعي اند و معناي مشخص و جهانشمولي ندارند. علاوه بر اين، در مقايسه با زبان شعبه هاي ديگر علم، زبان سياست قابليت تعبير و تفسير بيشتري دارد. شايد به همين دليل باشد كه جنبه هاي ايدئولوژيك زبان سياست برجسته تر از علوم ديگر است. اين بدان معناست كه از يك سو، چه بخواهيم و چه نخواهيم، ايدئولوژي نقش عمده اي در زبان سياست ايفا مي كند و از سوي ديگر، اگر ايدئولوژي ها را به عنوان يكي از اشكال شناخت اجتماعي در نظر بگيريم،نگاه ما به زبان سياست، نگاهي ميان رشته اي مي شود.در اين صورت ما حداقل درگير سه موضوع مي شويم: 1) شناخت يا دانش سياسي؛ 2) ساختارهاي گفتماني كه در اين شناخت دخالت دارند؛ 3) شرايط مشخص سياسي- اجتماعي كه در آن زبان سياست شكل مي گيرد. همين پيچيدگي است كه درك مسائل سياسي را، به ويژه براي مردم عادي، دشوارتر مي كند.
@linguisticsacademy
به طور كلي، زبان ابزاري است براي سازمان دهي و متشكل كردن تجربيات انسان. زبان چارچوب هاي معنايي را با شرح و تفسير حوادث و موقعيت ها مي سازد. اين بدان معناست كه مي توان زبان را ابزاري به شمار آورد كه سازنده سيستم هاي نظم است. اگر اين فرضيه ها را بپذيريم، مي توانيم چنين نتيجه بگيريم ( ‌شايد عجولانه ) كه زبان سياسي از اين چارچوب ها براي اعمال قدرت استفاده مي كند. هدف از اعمال چنين قدرتي تثبيت سلسله مراتب اجتماعي است. سروكار زبان سياسي با تفسير حوادث و ايده ها ( منطقي و اسطوره اي ) و معيارهاي تثبيت شده و شرايطي است كه سيستم هاي سياسي را با يكديگر مقايسه و ارزش گذاري مي كنند. از اين رو، زبان سياست به قدمت خود سياست است و ريشه و تبار آن را مي توان در نوشته هاي افلاطون و ارسطو جست و جو كرد. نزد افلاطون، گفتار يا زبان، خود را در شكل منطقي ديالكتيكي متجلي مي كند. در حقيقت، افلاطون ميان « حقيقت »، « دانش »، « فضيلت » و « عدالت » ارتباطي برقرار مي كند تا از طريق آن ارتباط بتواند سياست هاي متفاوت را طبقه بندي كند و ميان آن ها تمايز قائل شود.