عاطفیت و یادگیری

عاطفيت و يادگيري

به طور كلي يادگيري، و يادگيري زبان خارجي به طور خاص ، با بافت عاطفي ­ا­ي كه روند يادگيري در آن واقع مي­شود، گره خورده است. يك كودك، زبان مادر يا زبان نزديكانش را از طريق ايجاد پيوند ميان نيازهاي اوليه ­اش، با صداهايي مشخص، و برآورده شدن آن نيازها با صداهايي مشابه، فراگيرد. يادگيري به اصطلاح «زبان مادري» (يا زبانهاي مادري، زماني كه كودك در يك خانواده­اي دو زبانه به دنيا بيايد)، از طريق ايجاد پيوندها به صورتي ناخودآگاه، صورت مي­گيرد، و خارج از هرگونه برنامه و كنترل است. با فرض اينكه بيشتر نيازهاي يك كودك، برآورده شدن نيازهاي عاطفي اوست، و اينكه او جهان پيرامون خود را «با دهان» جستجو مي­كند، نخستين واژه ­هايي او فرا مي­گيرد، معمولاً با مادرش و برآورده شدن نيازهاي اوليه ­اش مرتبط هستند: ماما، بابا، قاقا، ...

اين بدان معنا نيست كه كودك تا زماني كه نتواند صدايي را توليد كند، كه در فرآيند ايجاد ارتباط ميان يك دلالت حسي با يك شيء يا يك موقعيت، داراي كاركردي باشد، قادر نيست در باره آن شيء يا موقعيت فكر كند. «فكر، گستره­ي وسيع­تري نسبت به صورت كلامي زبان دارد و از نقطه نظر داشتن كاركرد، مي­توان آن را به عنوان هماهنگي ميان رفتارها با دستاوردهاي محتمل و متوقََّع در ذهن از نتيجه نهايي [يك رفتار] تفسير كرد». [1]

به عبارت ديگر، حقيقتاً بايد اعتراف كرد كه فكري تحت الكلامي (sub-verbal ) وجود دارد، كه مقدم بر زبان شفاهي يا صورت كلامي زبان است و بسيار مفصل­تر و پيچيده ­تر است: بيان شفاهي يك انديشه، چه براي بزرگسالان و چه براي كودكان، همواره كوششي براي توليد امري مصنوعي است، كه همواره نيز چيزهايي ناگفته از آن انديشه، در پايان باقي خواهد ماند.

مطالعاتي مشخص در مورد كودكان مبتلا به اوتيسم، كه بدليل شكل نيافتن نقش ارتباطي­شان، از جهان پيراموني منزوي شده­اند، نشان داده است كه ميان نبود يك شخص سالم به لحاظ فيزيكي و رواني كه بتواند به طور ثابت مسئوليت مراقبت اين گونه كودكان را در ماههاي آغاز زندگي­شان بر عهده بگيرد، با اوتيسم ارتباط وجود دارد. توانايي برقرار كردن ارتباط، اولاً در چهارچوبي كه ما آن را ارتباط مادر-فرزند خواهيم خواند، شكل مي­گيرد (هر چند راحت نيستيم آن رابطه را اينگونه بناميم)، اگر چه كه براي مادر ضروري نيست كه در اين رابطه مشاركتي داشته باشد و افراد جايگزين مي­توانند جانشين مادر شوند. [2]

به طور فزاينده ­اي اين امكان وجود دارد كه اوتيسم بوسيله ­ي مسائل گوناگوني بوجود بيايد. براي نمونه شواهدي وجود دارد كه تأثيرات ژنتيك در شكل­گيري اين بيماري مي­تواند نقش داشته باشد. نيز شواهدي وجود دارد كه ويروسي در ايجاد اوتيسم دخيل و مؤثر است. همچنين اگر مادري در سه ماه نخستين بارداري خود مبتلا به سرخچه (كه معمولاً به سرخك آلماني معروف است) شود، احتمال تولد كودكي مبتلا به اوتيسم براي او وجود دارد. آلودگي و ويروس سيتومگالا (cytomegala ) نيز مي­توانند موجب بروز اوتيسم شود؛ براي اطلاعات بيشتر به نوشته اس ام اِدِسون در تارنماي http://www.autism.org مراجعه كنيد.

همزمان كه علايق كودك دچار تحول مي­شوند، و تنها محدود به ورود غذا و خروج مدفوع نمي­مانند، توانايي او در برقراري ارتباط و فكر كردن نيز دچار تحول مي­شود. كودك واژگان را در موقعيت­هاي شاد و‌ آميخته با بازي و شوخي يا در هر موقعيت ارتباطي ديگر با ديگران فرا مي­گيرد. در هر دو حالت انگيزه ­ها و مشوق ­هايي كه از جهان بيرون براي او مي­رسند، از اهميت بسيار بالايي جهت پديد آوردن يك موقعيت عاطفي (احساسي) مطلوب برخوردار هستند، كه صدايي خاص با آن موقعيت در قالب تناظري مقدماتي و تقريبي همانند تناظر آوا-معنا (sound-meaning ) و دال-مدلول (significant-signifier ) پيوند دارد.

در اين نقطه، نوزاد مي­كوشد تا صدايي كه مي­خواهد بوسيله­ ي آن ارتباط برقرار كند را با اندامهاي آوايي ­اش توليد كند و زماني كه موفق شد، در خواهد يافت كه صدور آن صداي خاص، پي­آمدهاي قابل پيش­بيني­ اي را در جهان خارج بدنبال دارد. او در واقع در حال ايجاد بنيانهاي يك ارتباط عاطفي كلامي است.

در اينگونه موقعيت­ها، يادگيري زبان بي­مقدمه، ارتجالي و طبيعي است، و خواسته يا بوسيله­ ي يك تصميم و برنامه ­ريزي از قبل نيست. اين حقايق ما را به دو نتيجه اوليه مي­رساند:

يادگيري زبان مادري (يا زبانهاي مادري) يك فرآيند ناخودآگاه است و طرح و برنامه­ اي از قبل براي آن وجود ندارد؛ چيزي كه فراگرفته مي­شود به رابطه عاطفي (احساسي) دلالت ميان كودك با فرد يا شيء يا عملي كه از طريق استفاده از يك واژه بخصوص يا شيوه سخن­گويي قصد مي­شود، پيوند مي­خورد.
@linguisticsacademy
در مراحل بعدي رشد و نموّ كودك، زماني كه وي توانايي فكر كردن به مفاهيم انتزاعي را كسب مي­كند، اين مفاهيم مشابه به گونه ­اي همسان از سوي كودك كسب مي­شوند، البته با اين فرض
ص۱