ص۴. بنابراین، سیاست که از طریق زبان ایدئولوژیک می‌شود، به راحتی نیز می‌تواند تحریف شود

ص۴
بنابراین، سياست كه از طريق زبان ايدئولوژيك مي شود، به راحتي نيز مي تواند تحريف شود. از طريق همين تحريف است كه سوژه منفعل و ايدئولوژيك سياسي ساخته و پرداخته مي شود. اين بدان معناست كه هويت سياسي سوژه از طريق تجربه اصيل ساخته نمي شود، بلكه اين تحريفات ايدئولوژيك هستند كه او را مي سازند و چه بسا هويت منفي و منفعلي را بر وي تحميل مي كنند. به عبارت ديگر، سوژه سياسي خود نقشي در شكل دهي هويت خود ندارد و كانال هايي را كه سازنده ذهن او هستند خود انتخاب نمي كند، بلكه اين عوامل توسط ايدئولوژي هاي قدرت سياسي، و از طريق زبان سياست، به او تحميل مي شوند. در جايي كه سياست از طريق ايدئولوژي تحريف شود، ديگر حقيقت و صداقت هيچ نقشي در زبان و گفتمان سياسي بازي نمي كند. در چنين حالتي، و به قول هربرت ماركوزه، سوژه سياسي به يك موجود « تك ساحتي »، آن هم با افق هاي ديد ايدئولوژيك تحميل شده از سوي قدرت سياسي، تبديل مي شود. وقتي سياست از سوي قدرت سياسي و از طريق زبان ايدئولوژيك تحريف شود، زبان، تفكر و گفتار عمومي محدود به زبان، تفكر و گفتار قدرت مي شود؛ و اين امر از قدرت انديشه مي كاهد و در رشد معنا خلل ايجاد مي كند.
در حقيقت، مي توان گفت كه قدرت سياسي، از طريق زبان سياست كه توسط خود آن ايدئولوژيك مي شود، گفتارها و گفتمان هايي از « حقيقت » توليد مي كند كه بدون آن نمي تواند به بقاي خود ادامه دهد. از يك سو، سوژه سياسي تابع « حقيقت » توليد شده از سوي قدرت مي شود، و از سوي ديگر، قدرت موجود تنها از طريق توليد چنين حقيقتي است كه مي تواند اعمال قدرت كند. در فرايند ساخت اين « حقيقت »، كه از سوي قدرت كاملاً ايدئولوژيك شده است، شكل گيري سوژه اي سياسي آغاز مي شود كه به صورتي نهادينه شده تابع حقيقتي است كه نظام سياسي قدرت ساخته است. پس، به دو جهت بايد از آن اطاعت كرد: اول اين كه حقيقت است، و دوم اين كه قانون است. به همين دليل، « حقيقت » توليد شده توسط قدرت سياسي مقدس مي شود. به زباني ديگر، و از آن جا كه حقيقت تحريف شده است، دروغ مقدسي شكل مي گيرد كه بالاترين بيان « اراده معطوف به قدرت » است. در فرايند توليد چنين دروغي، تاريخ نه براساس آن چه اتفاق افتاده است بلكه مطابق با « خطوط ايدئولوژيك » قدرت موجود نوشته مي شود و حقيقت عيني جهان از رونق مي افتد.
با از بين بردن نشانه رخدادها و زدودن خاطره آن در ذهن سوژه سياسي، ديگر راهي براي شناخت و درك حقيقت باقي نمي ماند. تنها باورهاي تحميلي اند كه باقي مي مانند و آن ها نيز مي توانند يك شبه دگرگون شوند. از آن جا كه ديگر معياري براي تمييز حقيقت از دروغ وجود ندارد، دروغ عين حقيقت مي شود و يا دست كم، وجه تمايز ميان آن ها از ميان مي رود. در اين جاست كه ديگر نمي توان دروغگو را به دروغگويي متهم كرد، زيرا نفس انديشه « حقيقت » از ميان رفته است. در اين حالت، فساد عظيمي جامعه را مي گيرد و سوژه هايي تربيت مي شوند كه از درك ميزان قدرت خود عاجزند؛ سوژه هايي كه عاري از هرگونه اراده و مقاومت اخلاقي اند و هويت اجتماعي- تاريخي خود را از كف داده اند. به همين دليل، توان اثبات وجود خود را ندارند زيرا دروغ مقدس، ذهن و اخلاق آن ها را كاملاً مصادره و كنترل كرده است. چگونه مي توان از چنين سوژه اي كه دروغ مقدس نزدش حقيقت جلوه مي كند انتظار داشت كه مقاومتش رو به افول نگذارد و تسليم نشود؟ تسليم چنين سوژه اي ريشه در شكل گيري دروغ مقدسي دارد كه از طريق زبان سياست كه ايدئولوژيك شده است، « حقيقت عيني»، « اخلاق عيني» و اعتقاد به «گذشته اي عيني» را نفي مي كند.
@linguisticsacademy
مي بينيم كه در تعاريف « ‌سياست »، از طريق زبان و زبان سياست، مفاهيمي كليدي به كار برده مي شوند كه بدون آن ها نه مي توان تعريفي از سياست به دست داد و نه زبان سياست را به درستي درك كرد؛ مفاهيمي مانند قدرت، آمريت، ايدئولوژي، قانون، دولت، حكومت و غيره. از اين رو،‌ ضروري است خود اين مفاهيم به دقت تعريف و مورد بازبيني قرار گيرند. بدون داشتن تعريف و شيوه كاربرد اين ابزارهاي مفهومي، دانشجوي « علم » سياست نه مي تواند دركي از سياست نظري داشته باشد و نه مي تواند مسائل سياسي روزمره خود را تجزيه و تحليل و درك كند. به عنوان مثال، نمي توان مفهوم حكومت و كاركرد آن را در جامعه درك كرد مگر آن كه درك نسبتاً دقيقي از مفهوم قدرت، آمريت، قانون و مشروعيت داشت؛ نمي توان به علت يا علت هاي انقلاب ها و شورش ها پي برد مگر با مسلح شدن به درك مفاهيمي مانند ايدئولوژي و قدرت هاي آشكار و پنهاني كه از درون و بيرون جامعه بر رفتارهاي جمعي مردم اثر مي گذارند. به همين دليل، به دست دادن تعريف يا تعاريفي از اين مفاهيم، و ارتباطي كه آن ها با يكديگر دارند، براي درك بهتر مسائل سياسي ضروري است. البته بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه به دليل انتزاعي بودن خود اين مفاهيم، دانشجوي « علم» ‌سياست نبايد انتظار داشته باشد کە