یم: نخست، می‌دانیم که با.. پرخاشگری منفعلانه.. صفحه ۳

یم: نخست، می‌دانیم که با

پرخاشگریِ منفعلانه

صفحه 3
احتمال بیشتری وجود دارد کە بتوانیم [از اتهام انجام رفتار آزاردهنده] فرار کنیم؛ دوم، براساس یک برداشت، پرخاشگری منفعلانهْ غیرآزاردهنده و قابل‌توجیه به نظر می‌آید و این برداشتْ ما را قادر می‌سازد که با اطمینانی خودفریبانه به خودمان تسلی دهیم که هیچ کار قابل‌اعتراضی انجام نداده‌ایم. این اطمینانْ خودفریبانه است، زیرا می‌خواهیم مخاطبمان رفتارمان را آزاردهنده برداشت کند.

برخلاف خیالمان، پرخاشگریِ منفعلانه آزاردهنده است. آنچه موجب آزاردهندگی می‌شود مسئلۀ پیچیده‌ای است که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست، پس اجازه بدهید به‌جایش دیدگاهی را بررسی کنیم که جوئل فاینبرگِ۶ فیلسوف، در جلد دوم تحقیق گران‌سنگش دربارۀ حدود اخلاقیِ قانون جزایی، با نام آزار رساندن به دیگران(۱۹۸۵)۷، مطرح کرده است. فاینبرگ معتقد بود آزارْ زمانی به وجود می‌آید که فردی وضعیت ذهنی ناخوشایندی مثل نفرت، شرمندگی، اضطراب و مانند آن‌ها را تجربه کند و این وضعیت ذهنی را به خطاکاری شخص دیگری نسبت دهد و فرد به‌علت آن وضعیت ناخوشایند از آن شخص دیگر برنجد. این تعریفْ پرخاشگری منفعلانه را، دست‌کم وقتی مخاطبْ آن را پرخاشگری منفعلانه تشخیص می‌دهد، آزاردهنده می‌کند. در داستان جشن تولد، فلور احساس ناخوشایند تحقیرشدن دارد و این مسئله را به رفتار خطای من نسبت می‌دهد، خصوصاً این رفتارم که وانمود کردم او را بخشیده‌ام ولی واقعاً او را نبخشیده‌ بودم، رفتاری که او آن را ناعادلانه می‌داند: او بدین خاطر از من رنجیده است و به همین دلیل به من معترض است و وقتی اعتراضش حاصلی ندارد حتی بیش‌ازپیش از من می‌رنجد.

پس، واکنش منفعلانه و پرخاشگرانۀ من، درست مانند بدوبیراه‌گفتنم، آزاردهنده است. آیا هیچ راه غیرآزاردهنده‌ای وجود ندارد که من احساس منفی (بالقوه آزاردهنده‌)ام را به فلور منتقل کنم؟ من که فکر نمی‌کنم؛ اگر هم راهی وجود داشته باشد، لااقل پتانسیل تخلیۀ روانیِ این انتقال احساس را تقلیل می‌دهد. شاید غیرآزاردهنده‌ترین راهی که می‌توانم سرزنش، خشم و خصومتم را بروز دهم عبارت است از شرح مؤدبانه و واضحِ اینکه چه حسی دارم. می‌توانم با ملایمت به فلور بگویم: «رفتاری که با من کردی باعث شده نسبت‌به تو احساس سرزنش، خشم و خصومت داشته باشم.» اما اگر احساساتم شدید است، این روش در بیان آن‌ها چندان کارا نیست. بیان احساسات منفیِ شدیدْ اغلب زمانی مؤثرتر است که خیلی واضح توصیف نشوند. ما شخصی را که تلفن جدید گران‌قیمتش را تصادفاً می‌شکند و کلماتی رکیک را فریاد می‌زند عصبانی‌تر از کسی می‌دانیم که با ملایمت می‌گوید: «خیلی از این اتفاق عصبانی‌ام.» اگر من باید سرزنش، عصبانیت و خصومتم را به فلور ابراز کنم و اگر می‌خواهم این امر ارضاکننده هم باشد، پس بدوبیراه‌گفتن به او چندان فرقی با بقیۀ راه‌ها ندارد. گاهی باید انتخاب کنیم که می‌خواهیم به‌نحو مؤثری خودمان را ابراز کنیم یا می‌خواهیم غیرآزاردهنده باشیم. نمی‌شود همیشه هر دو را انجام داد.

با‌توجه‌به این مسئله، اجازه بدهید که با این نتیجه مطلب را پایان دهیم که، برخلاف آنچه اغلب دوست داریم بپنداریم، اگر نه در نظر، دست‌کم عملاً پرخاشگریِ منفعلانه بدترین شیوۀ انتقال احساسات منفی ماست. اگر عصبانی شده باشم، ناسزا‌گفتن و فحش‌دادن شیوۀ مؤثری است برای ابراز احساساتم، گرچه به این قیمت تمام ‌شود که آزاردهنده محسوبم کنند. درضمن، گفتن «من واقعاً از دستت عصبانی‌ام» باعث می‌شود آزاردهنده نباشم، اما به این قیمت تمام می‌شود که نتوانم احساساتم را به‌نحو مؤثری بیان کنم.

درست برعکس، پرخاشگری منفعلانه علاوه‌براینکه آزاردهنده است روشی است ناکارامد برای بیان احساسات. این امر می تواند خطرناک باشد: طبق گفتۀ روان‌شناسان، وقتی احساسات منفی‌مان را غیرمستقیم ابراز می‌کنیم و وقتی که، در نتیجۀ اعتراض به آن، آن‌ها را انکار می‌کنیم، فرصت تأیید‌شدن احساساتمان و گفت‌وگویی هم‌دلانه را از دست می‌دهیم. اگر باید چیزی بگوییم که بالقوه آزاردهنده است، بهتر است به خودمان فرصت انتخاب از میان یکی از این دو را بدهیم: بیان صریح و آزاردهندگی. شاید گاهی هر دو را انتخاب کنیم، اما بعید است مجبور به انتخاب گزینۀ «هیچ‌کدام» شویم.
منبع: سایت ترجمان.