در این کانال مطالبی در رابطه با فلسفه زبان نگرش ها بە مسائل زبانی زبان آموزی، تک زبانگی و چند زبانگی نشانە شناسی تحلیل گفتمان صرف و نحو و آواشناسی زباشناسی نظری و کاربردی رویکردهای زایشی، شناختی، نقشگرا .. د.میرمکری https://t.me/linguisticsacademy
عقیده هرگز از بین نرفته است. در واقع، این عقیده زیربنای کتاب مگی جکسون با
عقیده هرگز از بین نرفته است. در واقع، این عقیده زیربنای کتاب مگی جکسون با
عنوان حواسپرت: زوال توجه و ظهور عصر تاریک۱۲ (۲۰۰۸) است همراه با ادعاهای آن مبنی بر این که توجه «حیوانِ درونِ ما را رام میکند» و «عنصری ضروری برای داشتن وجدان» است.
در دهههای اخیر شاهد چرخشی چشمگیر در مفهومسازی از بیتوجهی هستیم. برخلاف قرن هجدهم که بیتوجهی بهمثابۀ امری غیرعادی در نظر گرفته میشد، امروز بیتوجهی اغلب بهعنوان حالت عادی نشان داده میشود. عصر کنونی اغلب همچون عصر حواسپرتی توصیف میشود، و بیتوجهی دیگر مثلِ عارضهای ترسیم نمیشود که افراد اندکی دچار آن هستند. امروزه، زوال توانایی آدمی برای توجه را همچون مسئلهای و
جودی ترسیم میکنند که با آثار بنابر ادعا مخربِ جریانِ دیجیتالِ اطلاعات پیوند دارد؛ جریان اطلاعاتی که بیوقفه بر سر راه ما هجوم میآورد. نیکولاس کار در کتاب کمعمقها: اینترنت چگونه در حال تغییر شیوهای است که میخوانیم، میاندیشیم و به یاد میآوریم۱۳ (۲۰۱۰)، ادعا میکند: «اینترنت توجه ما را جلب میکند فقط برای آنکه آن را پراکنده سازد». از دیدگاه دنیل لویتین، عصبشناسِ آمریکایی، حواسپرتیهای جهان مدرن واقعاً میتواند به مغز ما آسیب بزند.
باوجوداین، نگرانیهای اخلاقیای که همواره زیربنای دغدغۀ خاطر جامعه دربارۀ بیتوجهی بوده، هنوز هم در پسزمینه نهفته است. همانطور که منتقد ادبی آمریکایی سون بیرکرتس اخیراً اذعان کرده است: «آنچه میدانم این است که واژههای توجه و اخلاقی با فوریتی شدید همراه هم به ذهن من خطور میکنند».
این چیزها برای هر مورخی معنادار است. بیتوجهی، در طول تاریخ خود، نوعی امعان نظر دربارۀ نگرانیهای مربوط به مرجعیتِ اخلاقی به شمار میرفته است. امعانِ نظری که تغییرشکل داده و موجه جلوه میکرده است. کشف آن در قرن هجدهم شگفتانگیز نیست. روحیۀ فکری عصر خِرَد، حقایق مقدس سنت را رد میکرد و اصرار داشت که استدلالها باید مبتنی بر شواهد و منطق باشند.
همانطور که معلمان در طول تاریخ میدانند، جلب توجه جوانان همواره یکجور چالش است. اما هنگامی که مرجعیتِ اخلاقیِ حاکم بر جوانان دستمایۀ کشمکش شود، این مسئله که چه کسی توجه آنها را جلب خواهد کرد، به مسئلهای اضطراری تبدیل خواهد شد. این یکی از دلایلی است که فیلسوفان اخلاق به مسئلۀ بیتوجهی روی آوردند. این نکتهای بود که جان دیویی در روانشناسی کوشش۱۴ (۱۸۹۷) به آن اذعان کرده و گفت ما وقتی از توجه آگاه میشویم که جامعه با ادعاهای رقیب برای آن روبهرو است.
بنابراین اگرچه بیتوجهی بهعنوان قطب مخالف توجه بازنمایی میشود، سودمندتر آن است که موضوع حواسپرتی را نوعی نگرانی دربارۀ عدم توجه مردم به آن چیزی بدانیم که بهعنوان کانون مشروع توجه بازنمایی میشود. این نگرانی همچنین بیانگر ترسی است مبنی بر اینکه فردِ بیتوجه ممکن است به سنتهای فرهنگی و متون نادرست، بیش از حد، توجه کند. این نکته را شری ترکل که در ام.آی.تی رابطۀ انسان با جهان آنلاین را مطالعه مینماید، تأیید میکند. ترکل در کتاب بازپسگیری گفتگو: قدرت مکالمه در عصر دیجیتال۱۵ (۲۰۱۵) مینویسد چیزهای زیادی با «توجه در معرض خطر قرار میگیرند» زیرا «این که توجه را کجا صرف میکنیم، شیوهای است که نشان میدهد به چه چیزی ارزش مینهیم».
تصورِ عصرِ حواسپرتی مرتبط است با تردید ما در پاسخ به این پرسش که «توجه به که و به چه». اضطرابهای تغییرشکلیافته دربارۀ مرجعیتِ اخلاقی که در شکلِ وسواس نسبت به حواسپرتیِ محصولِ تکنولوژی در کودکان و جوانان بروز مییابد، ابعادی نامعقول پیدا کرده است. بااینحال، همانطور که بیشترِ ناظرانِ آگاه میدانند، کودکانی که به معلمان خود بیتوجه هستند، اغلب نسبت به پیامهای متنیای که دریافت میکنند بهشکلی وسواسگونه توجه دارند. شکوۀ دائم دربارۀ جوانان بیتوجه در جهان انگلیسی-آمریکایی را میتوان بهمنزلۀ نشانهای برای مسائل مرتبط با اِعمال اقتدار بزرگسالان تفسیر کرد.
اغلب ناکامی در الهامبخشی و جلب تخیلِ جوانان، به حالت بیتوجه ذهنی آنها نسبت داده میشود. اغلب اوقات مربیهای آموزش و پرورش، در واکنش به این وضعیت، رویکردی تقدیرگرایانه در پیش میگیرند که با عادات خواندنِ بدونِ توجه که در نسل دیجیتال مفروض گرفته میشود، همراه است. این الگو در آموزش عالی آشکار است. طبق این الگو، بنا به فرض که دیگر از دانشجویان نمیشود توقع داشت که متون طولانی و دشوار را بخوانند یا به سخنرانیهای جدی در کلاس توجه کنند، به تطابق مواد درسی با ذهنیت بیتوجه نسل دیجیتال منجر شده است. دعوت به تغییر محیط آموزشی برای آن که «مناسب دانشجو شود»، در آموزش عالی به امری رایج تبدیل شده است.
این واکنش چقدر متفاوت است با واکنش فیلسوفان اخلاقی نظیر دوگالد استیوارت که مسئلۀ دانشجوی بیتوجه دغدغۀ آنها نیز هست. استیوارت، نویسندۀ کتاب