در این کانال مطالبی در رابطه با فلسفه زبان نگرش ها بە مسائل زبانی زبان آموزی، تک زبانگی و چند زبانگی نشانە شناسی تحلیل گفتمان صرف و نحو و آواشناسی زباشناسی نظری و کاربردی رویکردهای زایشی، شناختی، نقشگرا .. د.میرمکری https://t.me/linguisticsacademy
من میماند …ده سال تجربۀ تدریس به من نشان داده که بهترین راه برای احتراز از این پریشانیها و تناقضات، دور شدن از نظریه و بافت اجتم
من میماند.
ده سال تجربۀ تدریس به من نشان داده که بهترین راه برای احتراز از این پریشانیها و تناقضات، دور شدن از نظریه و بافت اجتماعی، و کشف دوبارۀ پیچیدگیهای متن همراه با دانشجویان است، چه بحث دربارۀ اثر خودم باشد چه آثار دیگران. بنابراین در آغاز هر کلاس، زمانی را وقف خوانش دقیق صفحاتی میکنم که برای آن روز معین کردهام.
میگویم «بیایید آنچه اینجا اتفاق میافتاده را تحلیل کنیم.» «چرا فکر میکنید کا قرار ملاقات را در هتل آسیا میگذارد؟» «دربارۀ کدام رویدادهای کلیدی در این قسمت باید بحث کنیم؟» «فکر میکنید حالوهوای غالب در این صفحات چیست؟»
مانند اکثر مردان تحصیلکردۀ ترکیه از طبقۀ متوسط روبهبالا، رگهای اقتدارگرا در من هست و هرچند از تدریس در خلال گفتوگو لذت میبرم، همیشه در توانم نیست تا دربرابر گفتنِ سرراستِ «واقعیتها» دربارۀ رمانهایم به دانشجویان، مقاومت کنم. باوجوداین، حیرت میکنم وقتی دانشجویی به من غرابتهای رمانی را یادآور میشود که سالها پیش نوشتهام و، نمیدانم آیا حتی قصد گفتنِ هیچیک را داشتهام یا نه.
هر زمان که نظریه و بافت اجتماعی را به نفع «خوانش تنگاتنگ» رمانها کنار میگذارم و دنبال ظرافتها و تقارنهای درونی متنها میگردم، پی میبرم که چقدر از کتابهای خودم را فراموش کردهام. یک روز درست پیش از شروع درس، دانشجویی مرا دید که بیرون از کلاس، دیوانهوار مشغول مرور برف هستم. به شوخی گفت «وقتی زحمت خواندن به خودت ندهی، همین میشود.»
او آن نگاه شوخ و شیطنتآمیزی را داشت که گاهی در چهرۀ دانشجویان میبینم، زمانیکه چیزهای کوچکی را در رمانهایم کشف میکنند که خودم حتی متوجه بودنشان نبودهام؛ یا وقتی مخالف چیزی هستند که میگویم منطق یک رمان است، و به مغایرتها و ابهامات آن اشاره میکنند. اما بعد از سالها درس گفتن دربارۀ آثارم، دانشجویانم به من آموختهاند که هرگاه این نگاه را در چهرهشان میبینم، این فکر آرامشبخش را داشته باشم: «شاید فقط ترجیح میدهند که بهجای استاد، یک فیل در کلاس باشد.»
پینوشتها:
* این مطلب نوشتۀ اورهان پاموک است و در تاریخ ۲۷ آگوست ۲۰۱۷ با عنوان «Orhan Pamuk: Sometimes, to teach a novel feels like a betrayal of literature» در وبسایت لوسآنجلستایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۶ آن را با عنوان «اورهان پاموک: گاهی تدریس یک رمان، حسی دارد شبیهِ خیانت به ادبیات» و با ترجمۀ علی امیری منتشر کرده است.
اورهان پاموک (Orhan Pamuk)، نویسندهای نامدار ترکیهای است. او برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۶ است و افتخارات بسیار دیگری نیز کسب کرده است. برخی از آثار او عبارتند از: قعلۀ سفید، نام من سرخ، برف و موزۀ معصومیت. اغلب کارهای او به فارسی ترجمه شدهاند.
* این مقاله را اکین اوکلاپ از ترکی به انگلیسی ترجمه کرده است.
https://t.me/linguisticsacademy
زمان مطالعه کمتر از ده دقیقه!