چرا که هیچ خوانشی نمی­تواند جلو حرکت آزادانه تخیل را بگیرد […] [۸]

چرا که هیچ خوانشی نمی­تواند جلو حرکت آزادانه تخیل را بگیرد [...] [8]

تفاوت میان خواننده و منتقد ناچیز و قابل اغماض است: تلاش خواننده برای درک متن همان رویکردی را داراست که تلاش منتقد دارد، که در واقع خواننده­ای نظامند، روشمند، و خودآگاه است. به هنگام خوانش مقایسه­ ی دو نظام اجتناب ­ناپذیر است، نظام متن و نظام خواننده. عمل منتقد ماهیتاً از چنين مقایسه ­ای ساخته می­شود. [9]

در درس بعد، به فرآیندهای ذهنی مرتبط با نگارش خواهیم پرداخت.


[1] Eco 1997, p. 109

[2] Eco 1997, p. 111

[3] Eco 1997, p. 113

[4] ما به صداي آن واژه و به شكل آن بر روي صفحه فكر مي­كنيم اما بيش از اين ادامه نمي دهيم. ما به رمزگشايي نمي­پردازيم؛ اين مسأله چيزي است كه همه ما تجربه كرده ايم، زماني كه تلاش مي­كنيم چيزي را در حالي كه افكار ديگري در ذهن داريم، بخوانيم: در اين حالت ما واژگان را به عنوان صداها و الگوهاي تصويري مي­خوانيم، بدون آنكه از آنها معنايي در ذهنمان وارد كنيم. « [...] زبان دروني را نبايد زباني در نظر گرفت كه بدون آوا و صداست، بلكه به آن بايد به عنوان يك كاركرد كلامي بسيار خاص نگريست كه ساختاري اصيل و حالتهايي عملگر و خاص دارد كه در عبور از يك سطح به سطح ديگر، با زبان خارجي [(غير دروني)]به شكلي پويا و پايان­ناپذير مرتبط است، تنها به اين خاطر كه به گونه­اي متفاوت از زبان خارجي عمل مي­كند (vygotsky, 1934 ).
@linguisticsacademy

[5] Bell 1990, p. 187.

[6] Bell 1990, p. 187.

[7] Bell 1990, p. 187.

[8] Segre 1985, pp. 10-11.

[9] Segre 1985, p. 11.
ص۳

سایت کورس لوگوس