ستند

ستند. اخیراً هم افرادی که کاملاً مشخص نیست سرشان به کجا بند است همان استفاده را از واژه نئولیبرال می کنند.
برخی روشنفكران چپ گرا نئوليبرال را به عنوان وجود دولت قهار و منادى و حامى سرمايه دارى معرفى مى كنند، در حالی که مهمترین متفکرین این زمینه مثل نوزیک اصولاً مخالف دولت بوده اند. از اين زاويه كلمه نوليبرال براى هزارنوع منظور منفى بكار رفته و كسانى كه بخواهند در مقابله با اقتصاد آزاد يا جهانى شدن صحبت كنند و نمى توانند از ادبيات كمونيستى استفاده كنند از كلمه نوليبرال استفاده مى كنند بدون اين كه به خود زحمت بدهند كه تعريفى از آن ارايه كنند و بگويند به كدام وجه آن ايراد دارند.
بايد به دو نكته تاكيد كنم. يكى اين كه اين بحث ها در ميدان روزنامه نگارى و روشنفكرى عمومى مطرح است و در مباحث علمى اقتصاد جايگاهى ندارد. ديگر اين كه اعتقاد اقتصاد دانانى مانند هايك با فلاسفه سياسى مانند نوزيك، در مورد نقش حد اقلى براى دولت، تفاوت ماهوى و بنيادى دارد و تاليف هايك بسيار مقدم بر كار نو زيك است. برای مثال کتاب "راهی به سوی برده داری" هایک که در دهه 1940 منتشر شد، دریچه مناسبی به دیدگاه های او است. طی قرن بیستم سنت انديشه اقتصادى در مورد نقش دولت و حدود آن بر مبانى عينى در رشته های انتخاب اجتماعی و اقتصاد بخش عمومى مطرح شده است، و متاسفانه تا كنون دور از دسترس روزنامه نگارى و روشنفكرى عمومى مانده است.