اقتصاد و اخلاق. تیمور رحمانی: دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران

اقتصاد و اخلاق
تیمور رحمانی: دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران
ما به عنوان کسانی که با یکی از دشوارترین علوم بشری درگیر هستیم همواره با این پرسش روبرو هستیم که رابطه اقتصاد و مقولاتی از قبیل فلسفه، سیاست، اخلاق و حتی مذهب چگونه است و کدامیک شکل دهنده دیگری و به تعبیری زیر بنای دیگری است. طبیعی است که اگر ما در علوم طبیعی مانند فیزیک وشیمی(گرچه از نظر من اقتصاد و علوم انسانی نیز علوم طبیعی هستند) در موضوعات بسیاری به قطعیت نرسیده ایم و راه کمال را طی می کنیم، در علوم انسانی و از جمله علم اقتصاد نیز نمی توانیم مدعی به قطعیت رسیدن باشیم و نگاهی از نوع سیاه و سفید در موضوع فوق الاشاره داشته باشیم. بنابر این، به عنوان دانشجوی اقتصاد و پژوهشگر این عرصه می دانیم که اقتصاد از فلسفه، سیاست، فرهنگ، اخلاق، هنر و مذهب تاثیر می پذیرد و جزم اندیشی علمی مبتنی بر تک بعدی اندیشیدن روشی سودمند در تحقیق علمی نیست. همچنین، لازم است اشاره شود که در اینجا منظور از اقتصاد آنچه است که به شکل تولید، مصرف، عرضه، تقاضا، قیمت گذاری، مبادله و امثالهم در عمل رخ می دهد و نه آنچه به عنوان علم اقتصاد و تحلیل های اقتصادی مطرح است. اما این بدان معنی است که ما به عنوان یک تحلیل گر رفتار اقتصادی علم اقتصاد را چگونه ببینیم تا قادر به درک بهتر پدیده های اقتصادی باشیم. در این نوشتار کوتاه، تمرکز بر رابطه اخلاق و اقتصاد است و اینکه کدامیک به قول آماردان ها در شکل دادن به دیگری اثر معنی داری دارند. از آنجا که تئوری پردازی صرف نمی تواند ما را به نتیجه قطعی برساند، ناچاریم قضاوت را به عهده رخدادها و مثال های واقعی بسپاریم. نکته مهم دیگر آن است که در اینجا منظور از اخلاق آنچه است که رفتار اجتماعی ما و روابط ما با دیگران را شکل می دهد و پندار و کردار فردی کمتر مورد توجه است.
بسیاری را باور بر آن است که اخلاق مقوله ای برونزا در تحلیل اقتصادی است و پدیده های اقتصادی از قبیل تولید، مصرف و دادوستد متاثر از اخلاق به عنوان شکل دهنده محیط فعالیت اقتصادی است بدون آنکه اخلاق از اقتصاد اثر بپذیرد. اما اگر این نتیجه را بپذیریم دچار یک معما و تناقض جدی می شویم و آن این است که جوامع موفق از نظر اقتصادی دارای نظام اخلاقی مناسب تری هستند و جوامع ناموفق از نظر اقتصادی از نظام اخلاقی نامناسبی برخوردارند. اما اگر چنین باشد، آنگاه توزیع موفقیت اقتصادی در طول زمان هیچگاه دستخوش تغییر نخواهد شد و تفاوت موفقیت اقتصادی در طول تاریخ پایدار باقی می ماند. اما واضح است که شواهد آماری بسیاری وجود دارد که این نتیجه را به چالش می کشاند و تنها یک مورد نقض برای کنار گذاشتن آن نتیجه کافی است. کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا مثال بارز این چالش است که نه تنها دچار دگرگونی اقتصادی اساسی گردیده اند بلکه به مرور از نظر اخلاقی هم به سمت بهبود پیش می روند. مورد نقض دیگر آن وجود تفاوت در عملکرد اقتصادی در میان جوامعی است که ظاهرا نقطه شروع مشابهی در مبانی اخلاقی داشته اند اما اکنون هم از نظر عملکرد اقتصادی بسیار متفاوت هستند و هم اینکه آنان که از نظر اقتصادی موفق تر بوده اند از وضعیت اخلاقی مناسب تری برخوردار هستند. کشورهایی مانند امریکا و کانادا را با کشورهای آمریکای لاتین مقایسه کنید.کشورهایی مانند مالزی و اندونزی را نزدیک به هم درنظر بگیرید یا کشورهایی مانند امارات متحده عربی و سایر کشورهای عربی و از جمله کشورهای نفت خیز را مقایسه کنید تا به این نتیجه برسید که به نظر نمی رسد اخلاق شکل دهنده اقتصاد باشد بلکه این اقتصاد است که شکل دهنده اخلاق است.
چرا این موضوع برای سرزمین عزیزمان ایران با اهمیت است؟ بدون تردید همه می دانیم که کشورمان به هر دلیلی بوده است عملکرد اقتصادی چندان موفقی نداشته است گرچه خوشبختانه تاکنون هیچ گاه دچار بحرانهای جدی نیز نشده است. رشد اقتصادی ایران حتی اگر سالهای جنگ را حذف کنیم در بیش از دو دهه اخیر کمتر از 4 درصد بوده است، ایران در میان اقتصادهای با نرخ تورم بالا قرار دارد و مهم تر آنکه زمانی ما به تجربه کردن تورم های بالا ادامه داده ایم که در دنیا تورم به عنوان یک مشکل جدی کنار رفته است، بیکاری نسبتا بالا علاوه بر تحمیل هزینه های سنگین بر افراد بیکار سبب هدر رفتن یک منبع باارزش تولید شده است و عواقب اجتماعی ناگواری نیز به همراه داشته است، علیرغم تلاش فراوان همچنان توزیع درآمد و ثروت در کشور از ایده آل آن فاصله فراوان دارد، با وجود برنامه و تلاش فراوان کشور همچنان اقتصادی متکی به نفت و آسیب پذیر از نوسانات بازار نفت است و مشکلات بسیار دیگر. از طرف دیگر، کشور ما از نظر اخلاق و آنچه به طور معمول هنجار و مطلوب تلقی می شود، نشانه هایی از نگرانی را از خو