برای جدیدالورودان اقتصاد (۳)

برای جدیدالورودان اقتصاد (3)
☄همانطور که میدانید، مهم ترین معضلی که در کشور ما دانشجویان با آن مواجه اند، مسئله بیکاری است.
متاسفانه این معضل بر جنبه های دیگر زندگی دانشجویان هم به بدترین شکل ممکن تاثیر می گذارد و در دوران دانشجویی، روحیه آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد و آن ها را سرخورده و دلزده می کند. این ناامیدی، روحیه حرکت را از آن ها می گیرد و آن ها را به انفعال می کشاند.
☄نگاه جامعه ما به دانشگاه هنوز اصلاح نشده و همین عامل باعث می شود دانشجویان با انتظاراتی فراتر از واقعیات موجود، به دانشگاه وارد شوند و وقتی فهمیدند واقعیت های جامعه از آن چیزی که تصور می کردند متفاوت است، سرخورده و بی انگیزه می شوند.
از سوی دیگر بخشی از جامعه هم دانشگاه را صرفا محلی برای اتلاف وقت می دانند و به کلی آن را بی فایده و بی خود تصور می کنند. عمدتا افرادی که به دانشگاه نیامده اند و توانسته اند کاری برای خود دست و پا کنند، چنین دیدگاهی دارند.
هردوی این نگاه ها افراطی است و دانشجویان از هردوی این نوع نگاه آسیب می بینند.
☄به نظر می رسد این بخشی از ماموریت دانشگاه است که از همان ابتدا دانشجو را از شرایط واقعی دانشگاه و جامعه؛ و به عبارتی رسالت دانشگاه و دانشجو مطلع کند و فرصت ها و چالش هایی را که بر سر راه آنها قرار دارد را تشریح کند تا به بیراهه نروند.
باید از همان ابتدا دانشجو بداند که اولا دانشگاه محل مهمی است و فرصتی است برای این که آن ها در این فضا خود را به گونه ای تربیت کند تا بتواند آینده ای بهتر داشته باشد و تصمیمات عاقلانه تری بگیرد، و از طرفی قرار نیست در دانشگاه صد و اندی واحد پاس کند و بعد که فارغ التحصیل شد، صنعت گران از او خواهش کنند که دانشش را در اختیار آن ها بگذارد.
دانشجو باید بداند فرصت هایی که در پیش رو دارد کدامند تا وقت و انرژی خود را برای فرصت هایی که وجود خارجی ندارند، زایل نکند.
☄در حال حاضر به دلیل افزایش بی رویه ظرفیت دانشگاه ها، فضای اشتغال برای دانشجویان به شدت رقابتی است و اگر این مسئله باعث شود آن ها با درک این شرایط به تکاپو بیفتند و تلاش خود را بیشتر کنند، می تواند اتفاق مثبتی باشد؛ چرا که باعث می شود در آینده فارغ التحصیلان ماهرتری داشته باشیم.
اما مسئله اینجاست که عمدتا این دورنما باعث یاس و ناامیدی آن ها می شود و آن ها را منفعل می کند.
و معضل بزرگتر اینجاست که اگر هم رقابتی صورت می گیرد، در میدانی در میگیرد که میدان اصلی نیست.
اوج این رقابت، قبل از ورود به دانشگاه و در ماراتن کنکور اتفاق می افتد و بعد از آن به شکل خفیف تر در دانشگاه در مسابقه معدل نمایان می شود. و بعد از آن هم در کنکور ارشد دوباره همین رقابت و همین ماجرا! البته همین رقابت را هم باید در مقایسه با انفعال و یاس و سرخوردگی به فال نیک گرفت! به هرحال هیچ دانشی بلااستفاده نیست و حداقل این عده توشه ای از دانشگاه بر می بندند.
مخلص کلام این که شغل نیست و دانشی که در دانشگاه آموخته می شود هم به تنهایی برای یافتن شغل کافی نیست و دیگر این که راهی که می رویم، به ترکستان است!
اما چاره چیست؟...
☄یکی از حداقل انتظاراتی که دانشجویان اقتصاد باید از خود داشته باشند این است که فضای واقعی اقتصاد کشور را بشناسند و مهم تر از این، تحولات آن را، و در کل روند تحولات دنیا را دنبال کنند که این البته به هیچ وجه کار آسانی نیست!
برای مثال، دانشجوی اقتصاد باید بداند انقلاب صنعتی چهارم چیست و چه مقتضیاتی دارد؟ باید بداند در آینده صنعت به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ چه شغل هایی خلق می شوند و چه شغل هایی از بین می روند؟ باید بداند در فضای جدیدی که ایجاد شده است و ایجاد خواهد شد، چه مهارت هایی لازم است و چه مهارت هایی لازم نیست؟
اگر شرایط، مقتضیات و نیازهای فضای واقعی موجود در کشور و فضایی که در آینده بوجود خواهد آمد درک شود و شناخته شود، آن گاه به راحتی فرد می تواند نیازهای آن را هم تشخیص دهد و جایگاه خود را در این شرایط بیابد. این به نوعی کارآفرینی در رشته اقتصاد است. وقتی که شغل نیست شما راهی بجز کارآفرینی نخواهید داشت.
☄چیزی که می توان به آن امیدوار بود این است که در فضای جدید، استعداد، مهارت و خلاقیت بیشتر از سرمایه به عنوان عامل حیاتی در تولید نقش ایفا خواهد کرد. این تحولی است که در طول زمان رخ داده و در حال تشدید است. بنابراین مهارت بالاتر، معادل درآمد بالاتر خواهد بود. در نتیجه باید دید در آینده چه مهارت هایی لازم است و برای کسب آن مهارت ها گام برداشت.
اگر دانشجویان اقتصاد بتوانند در این فضا وارد شوند و به نوعی میدان رقابت از کنکور و معدل و... به این حوزه منتقل ش