چنان که گذشت، به قول روبر ژوانی، ادیپ به یاری و راهنمایی دیوتیم رازآشنا، فضیلت پالایندة آواز را کشف می‌کند

چنان كه گذشت، به قول روبر ژواني، اُديپ به ياري و راهنمايي ديوتيم رازآشنا، فضيلت پالايندة آواز را كشف مي‌كند. پيكرتراشي حتي از آوازخواني نيز اثربخش‌تر است، چون بالقوگي را فعليت مي‌بخشد، چنان‌كه اُديپ نقش قايقي را با قايق‌بان و سرنشينانش كه از چنگ موجي كوه‌پيكر به سلامت مي‌گذرد، بر پيشاني صخرة كنار دريا مي‌تراشد. در مرتبه‌اي ديگر اُديپ خود، روان‌درمانگر مي‌شود و از اين طريق، با ديگران ارتباط مي‌يابد و به گفتگو مي‌نشيند، سپس به كتابت مي‌پردازد و بدين گونه چيزهايي را كه نمي‌توان گفت و به زبان آورد، بر لوح سنگ و چوب مي‌نگارد. اين تحرير و نگارش، اُديپ و آنتيگون را به تئاتر مي‌پيوندد، به سوفوكل كه تراژدي‌شان را خواهد نوشت.
در پايان اين سير و سلوك، اُديپ آزاد و رهيده از تقديرِ تراژيك مي‌تواند در ديوار نگاره، رخنه كند و با خدايان سخن بگويد. و به‌راستي اُديپ در اين گفتگو با مردم و خدايان، نوري مي‌بيند و به فيض درك اشراقي مي‌رسد كه بيهوده آن را از ژوكست طلب مي‌كرد.