داستان ماهی خال خالی داستان واقع گرایی است با راوی‌های متعدد. داستان شروع خوبی ندارد

داستان ماهي خال خالي داستان واقع گرايي است با راوي هاي متعدد. شرط چند صدايي بودن داستان و وجود راوي هاي متعدد داشتن جهان بيني هاي مختلف، لحن و لهجه مختلف، ايدئولوژي متفاوت و دادن نگرش جديد و حتي شك و ترديد به مخاطب است اما اين ويژگي ها در راوي هاي داستان به چشم نمي خورد. داستان شروع خوبي ندارد. در داستاني به اين كوتاهي وقتي قرار است گرانيگاه و محل حادثه در شركت باشد وجود مكان ديگر مثل مهدكودك به چه كار مي آيد و چه كمكي به داستان مي كند. پايان داستان هم مناسب نيست. داستان از اول به طور رئال بيان مي شود در انتها ما با راوي شگفت، كودكي كه مرده روبه رو مي شويم. خلاقيت تان در داستان در راوي هاي متعدد خوب بود اما واقعا وجود تمام اين راوي ها براي اين حجم داستاني لازم بود؟ داستانتان بيشتر شبيه خلاصه يك رمان شده بود كه از هر فصل سه چهار خط گفته شده باشد براي همين متاسفانه سطحي از وقايع مي گذشتيم. به نظرم داستان پتانسيل اين را دارد كه با كمي پرداخت بيشتر و بازنويسي عمق پيدا كند و داستان تاثيرگذاري بشود. خانم خواجه عزيز قلمتان هميشه نويسا