📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢گرد و خاک امیرخانی علیه نهادهای فرهنگی انقلابی!
📢گرد و خاک امیرخانی علیه نهادهای فرهنگی انقلابی!
@matikandastan
رضا امیرخانی: ◀سال پنجاه و هشت سفارت امریکا را دانشجویان تسخیر کردند. من همچنان از آن حرکت چپروانهی تسخیری سر در نمیآورم اما به نظر امام احترام میگذارم. به دو چیز شک ندارم: اولی جاسوسی در آن سفارتخانه (و بل همهی سفارتخانهها) است و دومی حسن نیت دانشجویان. با این همه باز هم راه را تسخیر نمیدانم ...
◀سال نود سفارت انگلیس تسخیر شد و سال نود و چهار سفارت عربستان. این بار به چیزی شک دارم؛ آن هم حسن نیت تسخیرکنندهگان است. و البته در چیزی شک ندارم؛ و آن هم خبث طینت آمران است.
این نمونهای از تکرار جریانهای تندرو است در تاریخ سیاسی انقلاب. اولی گذشته است و رفته است اما دومی را هرگز نباید تحمل کرد.
◀مجمع ناشران!! یعنی بدون تجربهی نشر آدمی بشود رییس مجمع ناشران! و حالا جستوجو کنید که چه ناشری با چه سابقهای حاضر است عضو چنین مجمعی با چنین رییسی شود؟! و تازه اگر عضو شود، چهقدر چنین رییسی را جدی میگیرد؟
◀کنار مهمترین جشنوارهی هنری انقلاب اسلامی یعنی جشنوارهی فیلم فجر، جشنوارهی عمار تاسیس شد. هیچ کسی نیامد وارد جشنواره شود و آرام آرام ترقی کند و انتقاداتش را در معرض و نظر بگذارد و جشنواره را –به زعم خود- به مسیر اصلی بازگرداند. بلافاصله جشنوارهای جدید ساخته شد. قطعا بنیانگذارانِ جشنوارهی فیلم فجر در دههی شصت، هم متعهدتر بودند و هم متخصصتر. اگر به تعبیر برپاکنندهگان عمار، ظرف بیست سال، فجر منحرف شده باشد، عمار ظرف چند سال منحرف خواهد شد؟ وقتی آسیبشناسیها دقیق نباشند و دنبال دکان موازی باشیم، حتما این زمان کوتاهتر است.
◀کنار مهمترین دستآورد هنر انقلاب که حوزهی هنری بود، چیزی ساختیم مثل شهرستان ادب. باز هم میتوان مطمئن بود که برپاکنندهگان حوزهی اول انقلاب، هم دلسوزتر بودند و هم هنرمندتر.
◀ [مجمع ناشران] یاد میگیرد که از حرکت تا برکت و از آدم تا خاتم پول بگیرد. و با این تعدد ورودی به هیچکدام پاسخگو نباشد. مثل خود ارشادیها فرانکفورت برود و گزارش بدهد که مذاکره شده است برای فروش رایت اما هیچکس نشانی از قرارداد نبیند. دیگری بگوید کتابمان را به چهار زبان زندهی دنیا میخوانند و بعد ببینی که حتا فارسیش هم خواننده ندارد. آن یکی فریاد بکشد که ۶۰۰۰ نسخه فروختهایم در هند و به ده کتابفروشی در هند سر بزنی و حتا نام کتاب را نشنیده باشند. چرا این لافها صحتسنجی نمیشوند؟! روشن است. چون چندین و چند مرکز و نهاد و نهادچه هزینهشان را دادهاند و هیچکدام صاحب اصلی نیستند...
◀اگر قرار است یک شبکهی تلهویزیونی تندروِ موازی داشته باشیم، افق بسیار مناسبتر است. بعد در افق تمرین میکنیم و امتحان میکنیم و شاید توانستیم به یک کارگردان جدید و موفق، به یک مجری جدید و موفق برسیم و همان را صادرش میکنیم به شبکههای دیگر... من این را رفتاری درست و دقیق و مبتنی بر علم مدیریت میدانم.
نه این که یکهو یک منتقد تندرو از جریان سیاسی را بگذاریم مدیر فیلم و سریال یک شبکهی عمومی، یا سردبیر مجلهای هتاک را بگذاریم سردبیر فلان برنامهی تلهویزیونی... کسی که در نقدش هرگز نتوانسته است مخاطب پیدا کند، چهگونه میتواند در سریال عمومیش مخاطب را پای تلهویزیون بنشاند.
◀سوره مهر یکی از مهمترین نشرهای کشور بود در اوایل دههی هشتاد و حالا در دههی نود تبدیل شد به یک ناشر ضررده و غیرموثر، مثل سابقهی قدیمترِ خودش و اقرانش... چرا؟ چون ناخواسته اواخر دههی هشتاد کمک گرفت از جریان رادیکال فرهنگی در دل دولت تا رقباش را به شکل غیراقتصادی و بخشنامهای حذف کند و جایگاه اول در مسابقهی یک نفره به دست بیاورد. بعدتر هم با رندی –و این بار نه ناخواسته که خواسته- خواست هزینهی تندرویهاش را بیاندازد گل گردن مجمع ناشران و نتیجه بعد از چند سال همین شده است... هیچ اثر خلاقی در کار نیست و اگر کار خوبی هم هست بر میگردد به دفتر ادبیات مقاومت و دفتر ادبیات انقلاب که ثمرهی کارشان دخلی به مدیریتها ندارد... حالا سوره مهر مانده است و یک انبار که سخت میتوان صفرهای پشت جلد کتابهای ماندهاش را شمرد.
◀من از سمت فرهنگ انقلاب اسلامی سخن میگویم. فرصتی نیست. اگر اشتباه کردیم، برگردیم سر سطر. لازم نیست چیزی مثل مجمع ناشران انقلاب، مثل شهرستان ادب، مثل جشنوارهی عمار را حذف کنیم. فقط کافیست که شیرهای ورودیشان را آرام آرام سفت کنیم در این گرفتاریهای سترگ اقتصادی پیرامون. اگر عرضه داشتند و در این مدت کاری کرده بودند، باقی میمانند. (منبع: ایرنا)
@matikandastan