📢جشن عیش یارشاطر. اقتصادی‌نیا: احسان یارشاطر درگذشت. رفت و منزل به دیگری پرداخت

📢جشن عیش یارشاطر
@matikandastan

سایه اقتصادی‌نیا: احسان یارشاطر درگذشت. رفت و منزل به دیگری پرداخت. زن و مرد و پیر و جوان به احترام زندگانی پر برگ و بار او کلاه از سر برداشتند و تمام‌قد ایستادند. همه‌کس در دریغ وفات او نوشتند، از ما شاگردان کوچک زبان فارسی گرفته تا استادان تاریخ و ادبیات و علوم انسانی، رؤسای مراکز پژوهشی و دانشگاهی و رسانه‌ها. هرکس از منظری، هرکس با مشربی. ندیدم کسی نوحه‌سرایی کند و روضه بخواند. جای آن نبود. زندگی او جشنی تمام‌عیار بود و مرگش پایان شکوهمند عمری باسعادت. چه جای وافریادا و وامصیبتا؟ نیک و بد چون همی بباید مرد، خنک آنکس که گوی نیکی برد. و یارشاطر گوی نیکی برد. خوشا او و زهی زندگانی او، و شادا ما که به جشن پرنعمت او دعوت بودیم و بر خوانی که او گسترد نشستیم.
اگر از واکنش برخی روشنفکران پرمدعا و روزنامۀ کیهان، که در اتهام‌تراشی و انگ و افترا زنی اغلب رفتاری مشابه دارند، بگذریم، می‌بینیم در میان تمام کسانی که در مرگ یارشاطر به او ادای احترام کردند بر این اتفاق نظر بود که او، بی‌اعتنا به فحاشی‌ها و حواشی‌ها، متمرکز و منضبط «کار» می‌کرد. کار و کار و کار. او تمام وجهۀ همّت خود را صرف خدمت به مملکتی کرد که دیری بود از آن رانده شده بود. رانده شدن سهل است ـ او حتی پیش از این که رسماً ناگزیر به ترک مملکت شود، از انواع و اقسام دهن‌کجی‌ها و برچسب‌های روشنفکران چپ و اسلامگرایان متعصب بی‌نصیب نبود. اما او آدمی بود بی‌کینه و بی‌عقده، هدفمند و راسخ. او نیز می‌توانست، مانند بسیاری دیگر، با ایران و ایرانی قهر باشد، به مملکتش پشت کند و در یکی از ده‌ها رادیو و تلویزیونی که از بام تا شام در کار انکارند، به ایران و ایرانی ناسزا بگوید، اما چنین نکرد و، در عوض، کارها راند. فراتر ایستاد، فراتر، فراتر، فراتر. چنانکه خانلری فراتر ایستاد و نشنید که هدایت‌ او را به طعنه خانلرخان خطاب می‌کند، یارشاطر هم نشنید آل‌احمد او را بار قاطر می‌خواند و فروغی و بهار و دیگران هم وزوزهای شبه‌روشنفکرانه را نشنیدند و کارشان را کردند. اینها همه در روزگار خودشان متهم بودند که با دولت و دستگاه هم‌پیمان‌اند، از کی چقدر پول می‌گیرند، نوکر قدرت‌اند، عملۀ ظلم‌اند و وزیر و وکیل. دیر نشد تا تاریخ خود نشان داد روشنفکر راستین که بود. خجل آن کس که رفت و کار نساخت.
در وفات یارشاطر افسوس نباید خورد. شاد باید بود که او بر زبان‌های دراز و زمانۀ دشوار غالب آمد، احترام اندوخت، آموزگار نسل‌های پس از خود شد، و بختیار بود تا سر و سرمایه‌ را صرف معشوق یگانه‌اش کند: ایران.
@matikandastan