چاپ شده …* در مشهد انجمن‌های دیگری مثل ماتیکان هم وجود دارد؟

چاپ شده.

* در مشهد انجمن های دیگری مثل ماتیکان هم وجود دارد؟

منظورتان را از "مثل ماتیکان" متوجه نمی شوم. اگر انجمنهای ادبیِ حوزه داستان را مدنظر دارید حتماً هست؛ از گروههای مستقل تا کسانی که با همکاری نهادها و سازمانهای دولتی برنامه هایی از این دست دارند.

* تاثیر اینگونه نشستها را بر روی نویسندگان جوان چطور دیده اید؟

نشستها اگر تنوعِ "داستان نویسِ کارکشته" داشته باشد تاثیرات انکارناپذیر و بسزایی هم خواهد گذاشت اما اگر به شیوه کارگاهی باشد یا اینکه "تک سخنگو" آن را بچرخاند مشکلساز خواهد بود؛ این مورد در کوتاه مدت چیزهایی به دانسته های علاقه مندان تازه کار می افزاید ولی در درازمدت آنها را دچار رکود می کند چون وابسته به "استاد"-نمی دانم واقعن این ویژگی را می شود برای برخی به کار برد یا نه!- می شوند و استادان هم دیگر چیز تازه ای ندارند که به هنرجوها بدهند. به نظرم در مشهدِ یکی دو دهه اخیر سه نوع نشست مخرب وجود داشته است؛ در یکی شاگردان خوب و نسبتن آشنا با ادبیات روز جهان بار می آید اما چون استادشان جوری بارشان نیاورده که بدانند داستان باید چاپ شود تا مخاطب داشته باشد، بازده خاصی ندارد؛ در دیگری استاد به شیوه ای منسوخ و مکانیکی از نویسندگی چسبیده و کوتاه هم نمی آید و شاگردان تصور می کنند داستان یعنی همین که مثلن اهالی رمان نوِ فرانسه یا سردمداران جریان سیال ذهن می نوشته اند-فارغ از اینکه این شیوه ها در خود باخترزمین هم منسوخ شده است! نشستهای سومی هم هستند که چه مانند دو نشست قبلی حالت کارگاهی داشته باشند و چه به صورت جلسات آزاد داستان خوانی برگزار شوند، در هر صورت چیزی دست شرکت کننده ها را نمی گیرد؛ بنا به دلیلی ساده: استاد یا مجری سواد بایسته ای ندارد!

* همانطور که گفتید حضور در ماتیکان رایگان است. ماتیکان از نهادی حمایت مالی هم می‌شود؟

شیخ سعدی می گوید: "امیدوار بود آدمی به خیر کسان/ مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان"؛ مشکلساز نشوند و جلساتمان را به بهانه های بنی اسرائیلی تعطیل نکنند، حمایت مالی نمی خواهیم! در این سالها اگر برنامه ای برگزار کرده ایم به همت خود اعضای انجمن بوده است.

* شما بسیاری از نویسندگان مشهدی را می‌شناسید. بزرگترین مشکل این طیف چیست؟

شاید نداشتن اعتماد به نفس کافی. مشهد داستان نویسان خوبی دارد که گاهی حتا از نامهای مطرحِ ساکنِ پایتخت تواناترند اما تو گویی خیلی قضیه را جدی نمی گیرند که به انتشار داستانهایشان با هزینه شخصی-که فاجعه است- یا انتشار به وسیله انتشاراتیهای غیرحرفه ای تن می دهند.

* آیا همه این مشکلات به خود نویسنده برمیگردد؟

به خودشان و شاید به نبود صنف یا انجمنی فراگیر که از داستان نویسان مشهدی حمایت کند.

*بنظر شما تمایل نویسندگان مشهدی به مهاجرت چیست؟

به هر حال شرایط پیشرفت در پایتخت بیشتر فراهم است. از انتشاراتیهای مطرح تا حضور نامداران داستان نویسی، همه برای داستان نویس شهرستانی می تواند گیرا و وسوسه کننده باشد. از طرفی برخی تنگ نظریها و محدودیتها به دلزدگی هنرمند و در اینجا داستان نویسِ ساکن مشهد می انجامد؛ محدویتهایی که افرادی اعمال می کنند که مصونیت و توانایی زیر پا گذاشتن قانون را به خوبی دارند! داستان نویس دلش می خواهد با نشریات در ارتباط باشد؛ در اینجا چند نشریه پرشمارگان می شناسید که صفحه ادبی به درد بخوری داشته و از اعمال سلیقه مسئولانِ بی ربط به هنر برکنار مانده باشد؟ داستان نویس دلش می خواهد به کنسرت برود و موسیقی فاخر بشنود... بگذریم!

* این همه فرهنگسرا در مشهد هست؛ آیا می توان به راحتی در یکی از آنها نشست داستان برگزار کرد؟

خود ما شاید پراکنده هفت سالی را در یکی از فرهنگسراها جلسه داشتیم؛ آقایان انتظار داشتند خودمان برای جلسه داستان تفکیک جنسیتی کنیم! ما هم زیر بار نمی رفتیم و بیرونمان می کردند تا دوباره با تغییر فضا یا عوض شدنهای پی در پی مدیران آن برگردیم! آخرش هم بریدیم و تصمیم گرفتیم در کافه کتابهای مشهد نشستها را دنبال کنیم؛ فوقش هزینه چای روی دستمان می گذاشت؛ در این میان لطف خدا هم شامل حالمان شد و فرهنگدوستیِ دوستانی به یاریمان آمد که کافه یا منزل یا فضای در اختیارشان را به رایگان در اختیارمان قرار می دادند.

*برای رفع این مشکلات از مسولان ذی ربط چه کاری بر می آید؟

دست از سر فرهنگ و ادب و هنر خاستگاه زبان پارسی بردارند!