📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢علیه تلگرام، علیه اینستاگرام
📢علیه تلگرام، علیه اینستاگرام
@matikandastan
سایه اقتصادینیا: تقریباً هر روز در فیسبوک نوشتههایی میخوانیم با این مضمون مشترک که این خانه متروکه شده است. همه کوچ کردهاند به تلگرام و اینستاگرام، و اینجا به گورستان پروفایلهایی تبدیل شده که روزگاری هرکدام برو و بیایی داشتند. خلوت است و سوتوکور، و از گفتگوهای داغ و دادوستدهای فکری خبری نیست. دوستانمان، یکی یکی، رخت به سراچۀ دیگر میکشند و به دهان همان هیولایی وارد میشوند که معتقدند خانهشان را گرفته و رفقایشان را تارومار کرده است.
من یکسالواندی است به فیسبوک پیوستهام و خبرندارم آن رونق بستان چه بوده است. آنچه سالها از دور میدیدم، هیچ علاقهای در من برنمیانگیخت. آنچه از دور میدیدم همین سطحی بود که حالا در اینستاگرام موج میزند: سطحی از نمایش ظواهر زندگی، تماشای تمامقد خود، موجی شتابنده، مرکزگریزی وحشتناک و بچهبازی. عضو فیسبوک نمیشدم چون به نظرم فضای تامل نداشت. اعوجاج داشت. همهچیز، مانند تلگرام، درهم بود و بینظم. و وقتی به فیسبوک پیوستم که طایفۀ عکسگذاران خوشچشموابرو رفته بودند به اینستاگرام، و پرگویان کممایه چپیده بودند در تلگرام. بنابراین، من به فیسبوکی وارد شدم که از اغیار خالی شده بود و چهار نفر آدم حسابی در صفحات آن به زبان آدمیزاد با هم گفتگوهایی سودمند برقرار میکردند. عاشق این فضا شدم، در آن بیتوته کردم، اهلی شدم، و ماندم.
اما روزی نیست که نبینم همسایههایم یکییکی چراغهایشان را خاموش میکنند و میروند. از خودم میپرسم چرا؟ مگر همه نمیگویید اغیار رفتهاند و آنانکه ماندهاند، ماندهاند تا با هم سخن بگویند؟ مگر تکصدایی حاکم بر کانالهای تلگرام را نمیبینید؟ یک نفر آن بالا نشسته و مانند خطیبی بر منبر، برای مخاطبان تشعشات ذهن بلورینش را صادر میکند. مگر از اسم اینستاگرام، سرعت و فوریت را درنمییابید؟ خودتان متوجه نیستید که روی هر عکس و کپشن اینستاگرام، بیش از چند ثانیه تامل نمیکنید؟ مگر نمیبینید که نه تلگرام و نه اینستاگرام اساساً مجال تامل نیستند؟ از خودتان نمیپرسید چرا فیسبوک، همین خانۀ دربوداغان است که هنوز فیلتر است، درحالیکه تلگرام و اینستاگرام فیلتر نیستند، یعنی "خطر"ی ندارند؟ بله، خطری ندارند چون نه تولید محتوا میکنند، نه مجال تاملاند، نه برانگیزاننده. چرا قوانین حاکم بر فیلترینگ با آنچه در دیگر شبکهها میگذرد سازگار است، اما فیسبوک هنوز فیلترشکن میخواهد؟ آیا جز این است که در اینجا "تامل" است و در آنجا "شتاب"، در اینجا"عمق" است و در آنجا "سطح"؟
من به قوانین و سیاستها کاری ندارم. سیاستها هرچه هست، فیسبوک را ممنوع و مضر میبیند و همین برای ما نشانهای است که اگر آن را درست ببینیم، هرگز چراغ این خانه را خاموش نمیکنیم. اینجا همان خانهایست که میخواهند ما در آن جمع نشویم. دور یک میز ننشینیم و با هم تا سپیدۀ صبح جدل نکنیم. اینجا همان خانهای است که به ما مدارا و آداب گفتگو، چندصدایی و گروه شدن میآموزد و همۀ اینها ممکن است فینفسه ممنوع باشد، چون به مداقه، به فکر، به تامل میانجامد. در این شهری که شهر مردگانش میخوانید، هنوز حکومت نظامی است. در محاصرۀ انبوه تصاویر اینستاگرام کدام تصویر به یاد شما مانده که چراغ یادتان را روشن نگاه دارد؟ از نامهای قلابی تلگرام و انگشتهای خسته روی گوشیهای لمسی چه درنگی نصیب بردید؟ آیا نباید رها کردن خانهای را که پیر و گردگرفته شده، تمثیلی گرفت از رها کردن وطنی که شایستهترین جوانانش به جرم پیری و کوری ترکش میکنند و لاجرم، مادران و پدران نیز به دنبال آنها سرگشتۀ فرودگاهها و قارهها میشوند؟ سرگشتۀ استوریها و لایکهای بیمزۀ پلاستیکی در اینستاگرام و شلختگی نظمناپذیر و تاریخگریز حاکم بر تلگرام؟ فیسبوک را چون پوستی کهنه به دور انداختید، و پوست ببری و پلنگی اینستاگرام و تلگرام را پوشیدید. از درنگ گریختید و به داستانهای ٢۴ ساعتهای پناه بردید که اگر فردا برگردید بازشان نخواهید یافت.
چطور خانهای را که دوست دارید به همین راحتی ترک میکنید؟ بمانید و روغن فتیلهاش باشید. چراغ این خانه را روشن نگه دارید. روزی به نشستن دور آتش گرم اجاقش نیاز خواهیم داشت.
@matikandastan