بخش دوم و پایانی گفت و گو با امین فقیری در باب شخصیت ادبی و آثار داستانی صادق چوبک

بخش دوم و پایانی گفت و گو با امین فقیری در باب شخصیت ادبی و آثار داستانی صادق چوبک
ققنوس: به گمان شما چوبك در آثارش كه از دهه ي بيست تا 40 منتشر شد، فضاي شهرهاي جنوبي را چه گونه در ادبيات داستاني به تصوير كشيده است؟
فقيري: بعضي از شگردها بر مي گردد به چه گونگي نگارش داستان توسط نويسنده. در مورد چوبك مي توان به ديد عميق او و درك و دريافت وي‍ژه از معماري جنوب و نگاهي تند و خشن به عوامل طبيعي مخصوصن: كوه و كتل و جاده و دريا اشاره داشت. بدون شك اگر داستان «چرا دريا طوفاني شده بود؟» يا «انتري كه لوطي اش مرده بود» به دل ما
مي نشيند تنها و تنها به دليل شناخت بسيار زيباي فضاي زندگي يا محيطي كه در آن به طور موقت زندگي مي كنند. ممكن است اين زندگي – يا استراحت كوتاه- به نصف روز هم نكشد!

ققنوس: وجه كدام يك از عناصر هنري – داستاني در آثار چوبك برجسته تر مي نمايد؟
فقيري: آدم هاي داستان هاي چوبك كاريكاتور يا مترسك نيستند. گوشت و خون دارند. سرشار از انگيزه براي حيات اند و هر چند كه در مزبله زندگي كنند. هر چند كه بدنشان كرم بگذارد، باز هم تا هنگام نابودي، خودشان را از تك و تا نمي اندازند و به نوعي اداي زندگي را در مي آورند. پس شخصيت هاي داستاني چوبك حضوري هميشگي بر گستره ي ذهن انسان دارند. و هيچ گاه گريبان خواننده را رها نمي كنند حتا حيوانات مثل اسب كه در جو مي افتد- مرغ هاي در قفس- يا انتري كه لوطي اش مرده بود.

ققنوس: شكل گيري برجسته تر و بيشتر فضاهاي مملو از خشونت، فحاشي و جرم، جنايت، فقر و دزدي و قتل و خلق آدم هاي دائم الخمر و معتاد در آثار چوبك به نسبت ساير آثار داستان نويسان هم عصرش در نسل اول را در چه مي دانيد ؟
فقيري: همين مساله است كه چوبك را از ديگران متمايز مي سازد. بي پروا بودن قلم. ملاحظه نكردن روان هاي شكننده و ظريف مردم و خلاف جريان آب شنا كردن. او همان روشي را دنبال مي كرد كه «اميل زولا» در فرانسه. مساله مهم اين است كه اين «زشت نگاري ها» در تمامي زمينه ها به كليت داستان لطمه نمي زند. در حقيقت او شخصيت هايي مي آفريد كه جز پلشتي از آن ها انتظاري نمي رفت. هيچ دليلي نداشت كه هدايت و علوي از او تقليد كنند و او هم دليلي براي تاثير پذيرفتن از آنها نداشت. اين بر مي گردد به خُلق و خُوي نويسنده، كسي نمي تواند در زمينه ي هنر به كسي فرمان يا دستور دهد.

ققنوس: برخي منتقدان، موج ادبي بعد از انتشار خيمه شب بازي چوبك را موسوم به «تب ِ چوبك» تلقي مي كنند، در اين باره نظرتان چيست؟
فقيري: انتشار خيمه شب بازي حادثه ي مهمي در ادبيات ايران بود. بعضي ها خودسانسوري مي كردند. بعضي ها دست پناه چراغ مي گرفتند و از افكار عمومي جامعه هراس داشتند. پس از انتشار كتاب چوبك بسياري كه ميل به چنين سبك و روشي داشتند فهميدند كه چنين نيز مي توان نوشت.

ققنوس: در داستان ها و رمان چوبك چه تيپ و كاراكترهايي نقش برجسته تر و حضور چشم گيرتري دارند و به نظر شما كدام يك از آدم هاي داستان هاي چوبك مانا و جاودانه شده اند؟
فقيري: شخصيت هاي خلق شده توسط صادق چوبك به نوعي ادامه دهنده ي راه يكديگرند. به ندرت مي توان ديد كه صفات مشابهي در بعضي از زمينه ها نداشته باشند. زنان در داستان هاي چوبك اعتبار و موقعيت اجتماعي مناسب چنداني ندارند. اكثرن از سواد بي بهره اند. يا كلفت اند يا روسپي يا خانه داري ساده. مثلن زن «زار محمد» در «تنگسير» زني عامي و ساده است و از جهان پيراموني خود چيزي نمي داند، حتا دليل ظلم ستيزي زار محمد را به خوبي درك نمي كند. تنها مي توان به بلقيس در رمان سنگ صبور اشاره كرد كه كمي شور زندگي در او موج مي زند و گوهر باز هم در سنگ صبور- شخصيت هاي به ياد ماندني هستند. البته زن فرانسوي داستان «اسب چوبي»هم باسواد است و هم عصيانگر.
از كودكان مي توان به كاكل زري (سنگ صبور) و يحيا در داستاني به همين نام اشاره كرد. شخصيت مرد پرده دار در چراغ آخر بسيار خوب پرورده شده است و محال است كه بتوان او را از ذهن دور انداخت. زار محمد چون ظلم ستيز است به قهرمان و الگو تبديل شده است. احمد آقا در سنگ صبور نقش روشنفكري را دارد كه براي جامعه ي پيراموني خود دل مي سوزاند.
به غير از اين شخصيت ها، شخصيت هاي داستاني ديگر چوبك همگي در بافت داستان حل شده اند و در كل آن داستان بخصوص، نمود دارند. اين شخصيت ها، نقش موثري براي راهنمايي و الگوبودن ندارند.