در مورد داستان کاش موش صحرایی بودم آقای احمدی:

در مورد داستان کاش موش صحرایی بودم آقای احمدی:
قبل وارد شدن به نقد داستان باید بگم نویسنده مستعد این داستان متاسفانه بیش از حد درگیر شخصیت های روشنفکر منزوی که نمونه ش رو توی داستان های مختلف ادبیات فارسی دیدم(شبیه داستان های هدایت) شده و تقریبا اکثر کارها حول نظریات آوانگارد یک شخص بریده از اجتماع و افسرده می گذره.البته نمی خوام بگم این کار اشتباهه ولی وقتی در تمام داستان ها تکرار بشه و بدون اینکه ما ماجرا و خلاقیتی در ایجاد داستان ببینیم فقط و فقط نظریات یک آدم منزوی رو بخونیم خسته کننده و ملالت بار میشه.خوبه اگه نویسنده قصد نوشتن از دنیای این تیپ آدم ها رو داره دنبال خلاقیت باشه و ما رو به عنهوان خواننده با دنیاهای تازه ای آشنا کنه.اینکه همش داستان مرد روشنفکر افسرده و منزوی رو همراه با مشکلاتش با زنش و تمایلات نامتعارف جنسی اش در دنیایی که همه رجاله ان بخونیم باعث دلزدگی از مجموعه کارهای نویسنده می شه.در مورد این داستان از دیالوگ های خوب و نثر و زبان یکدست نوینده که بگذریم گاهی اثر در منطق دچار تصنع می شد.و نمی گذاشت که خواننده با راوی همذات پنداری کنه.سوالهایی بسیار در مورد زندگی راوی بی پاسخ مونده بود.حرامزادگی اش.زندگی گذشته ش .رابطه عجیبش با زنش و همچنین رفتار متقابل تمامی شخصیت های داستان منطق ضعیفی داشت.به نظر می رسید نویسنده تنها دنبال بستری برای فریاد های فلسفی خودش که ریشه های اگزیستانسیالیستی و نهیلیستی داشت می گشته و به سادگی از کنار ایجاد داستانی قوی گذشته.