📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
های ادبیات داستانی پست مدرن:
@roman_khonha
تکنیک های ادبیات داستانی پست مدرن:
قبل از ورود به بحث تکنیک های ادبیات داستانی پست مدرن به تر است با معروف ترین تکنیک های موجود داستانی به نام " جریان سیال ذهن" آشنا شویم. البته باید گفت که "جریان سیال ذهن" یکی از تکنیک های مشترک میان داستان مدرن و پسا مدرن است. در ساختارگرایی، قصه (Story) ترتیبی است که اگر تجربههای معمولی و رویدادهای واقعی بودند، به همان صورت اتفاق میافتاد. این قصه میتواند هم به صورت داستان معمولی در آید (میترا و نادر عاشق میشوند، ازدواج میکنند، میترا از زندگی در ایران دلزده میشود، پیش از شوهرش به خارج میرود تا بعدن نادر به او بپیوندد، ولی با نوشتن یک نامه از او جدا میشود.) ممکن است این قصه بهصورت گفتمان (Discourse) درآید، مانند مثال بالا که "فلاشبک" کلی از طریق جریان سیال ذهن نادر، موضوع را به ما میگوید و «باید بگوید»؛ چون بههر حال فلاشبک یکی از عناصر کهن گفتمان است - که البته در این جا گفتمان همان روایتی است که موقع خواندن ما «گشوده» میشود.
وقتی شما از تکنیک سیال ذهن استفاده میکنید، اولن باید لایههای پیش از گفتار (Pre speech Level) را بر گفتارهای عقلانی (Rational Verbalization)) برتری تعیینکنندهای بدهید، زیرا چیزهایی که در ذهن شخصیت (یا شخصیتها) به صورت گفتار (کلمه) مادیت پیدا نکردهاند، باید نوشته شوند و باید خواننده هم آن ها را حس کند. ثانین وقتی شما این تکنیک را به کار میبرید و گذشته را بهصورت درهم ریختهای به ذهنی شخصیت داستان میآورید و به قول خودتان از «رجعت خطی» خودداری می کنید، باید کاری کنید که خواننده از کنار هم گذاشتن سرراست آن تکهپارهها یکجا به کلیت گذشته پی نبرد؛ زیرا در آنصورت شما داستان جریان سیال ننوشتهاید، بلکه ارجاعهای شما به گذشته خصلت سیستماتیک پیدا کرده است (کاری که در داستان های روانشناسانه (Psychological Stories) پیش میآید.) از سوی دیگر خواننده ی شما به علت گسستهای مکرر نباید گیج شود، به همین دلیل شما باید یک مرکز مختصات ذهنی روایی برایش تدارک بمیاند؛ به قول هارالد واینریش برای بازنمایی گذشته یک سطح پدید آورید. این سطح صاف یا مواج چه بسا در جریان پی گیری رخدادهای زمان حال به یک مارپیچ تبدیل شود و خواننده بتواند به اتکای آن موقعیت شخصیت را در زمان های گوناگون شناسائی کند. ثالثن و بهویژه در حالتی که داستان از دیدگاه سوم شخص روایت میشود، به تر است شما نمایش و توصیفهای جریان ذهنی شخصیت را دنبال کنید و تجربههای معمولی و واقعهها و دیگر شخصیتها را در خدمت این «طرح و پی گیری» به کار گیرید. در این صورت البته حق«دخالت» در این طرح و پی گیری را دارید؛ برای مثال میتوانید در توالی رویدادها و گفت و گوها و حتا ساختار نحوی اندیشه دخالت کنید، ولی بههیچ روی «حق دخالت در کیفیت، جهتگیری و جلوه عام گفت و گوی درونی» را ندارید.
نکته ی چهارم اینکه هرگاه از تجربه و رویداد عادی داستان جدا میشوید و خواننده را به درون ذهن شخصیت میبرید، گسست پدید میآورید. بارِ درک این زمانگسستی، یا در شکل عامتر گسیختگی، باید به لحاظ فرم و محتوا از جانب کنش (رفتار و کردار) و نوع «گفت و گو و تفکرشان» دنبال و حمایت شود؛ وگرنه نفوذ شما به ذهن شخصیت پا در هوا میماند و خواننده آن را به حساب هذیان های یک فرد افیونی یا مبتلا به اسکیزوفرنی میداند.
@roman_khonha
نکته ی پنجم موضوع هم زمانی(Synchrony) است. ما میدانیم همان زمان که نادر ظرف میشوید، خودگویی درونی هم دارد و چیزهایی از رابطهاش با میترا در ذهنش جولان میدهد و حتا میتوانیم از دید (ذهن) نادر صدای زنی را بشنویم که با سرخوشی و خوشبختی دارد فرزند کوچکش را در کوچه صدا میزند و به او وعده و وعیدهایی میدهد. بهعبارت دیگر، این جا بر خلاف قصه ی معمولی که ما معمولن با پدیده ی "درزمانی" (Diachrony) رو به روایم، از زاویه ی ذهن نادر با شمار زیادی پدیده روبهرو هستیم. شما بهعنوان نویسنده کدامیک را نخست و کدامیک را دوم و سوم و... مینویسید؟ این پرسش جواب قطعی ندارد و خود داستان و شکل روایت، آن را تعیین می کند.
@roman_khonha
نکته ی ششم ایحاد پدیدار است که مکمل نکات دوم و سوم است. در مطالعه شمار کثیری از داستان های ایرانی که به این شیوه نوشتهاند، متأسفانه متوجه شدم که این نویسندهها نمیدانند در این تکنیک، نهتنها باید چرایی حال بازنمایی شود، بلکه تأثیر عقیده یا کنش یا رخداد را روی روحیه و وضعیت روانی شخصیتها بهتصویر بکشیم. برای نمونه وقتی میترا در چرخش ذهنی نادر میگوید: «تو رو خدا از ایران بریم! توی اروپا یا آمریکا زندگیمون خیلی به تر میشه.» چنان چه قرار باشد نویسنده از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کند، باید در همان وجه ذهنی (یعنی جنبه ی برتر داستان) نشان دهد که چرا روحیه این زن با شرایط کنونی ایران سازگاری ندارد، از چه