📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📂از بایگانی ماتیکان داستان. 📢پروست نیاز به مترجمی دیگر دارد
📂از بایگانی ِ ماتیکان داستان
📢پروست نیاز به مترجمی دیگر دارد
@matikandastan
📎
علی بهبهانی: ◀آقاي «بيژن الهي»، قبل از مرحوم «مهدي سحابي»، در نشريه «تماشا»، چند پاراگراف از رمان «در جستوجوي زمان از دست رفته» را ترجمه و منتشر كرد و الان هم گمان ميكنم، در حال ترجمه اين اثر باشد.
◀اين رمان، رماني دشوار و طولاني است؛ «پروست» در اين رمان گاهي جملاتي يكصفحهاي دارد؛ بيهيچ نيم وقفه، ويرگول، سميكالن و امثال آن.
◀بين اين دو (الهي و سحابي)، به همراه مرحوم «ژاله كاظمي» (همسر بيژن الهي)، زماني، در مورد ترجمه رمان «در جستوجو...» پرسش و پاسخي درگرفت كه ذكرش بهجاست. «بيژن الهي» وقتي از مرحوم «سحابي» در مورد مدت زمان ترجمه «در جستوجو...» پرسيده بودند، «سحابي» پاسخ داده بود حدود چند سال وقت صرف ترجمه كرده. «بيژن الهي» از اين پاسخ تعجب كرده بود و گفته بود خودش چندين سال است كه دارد روي چند پاراگراف كار ميكند و پرسيده بود: چطور شما توانستي اين رمان قطور را در اين مدت ترجمه كني؟ مرحوم «سحابي» گفته بود: من به پولش احتياج داشتم و بعد از آقاي «الهي» پرسيده بود كه: تو چرا انقدر معطل كردي؟ آقاي «الهي» هم جواب داده بود: من به پولش احتياج نداشتم. از اين گفت و گو به اين جهت ياد كردم كه بگويم ترجمه آثاري مثل آثار «پروست» و «جويس» و امثال آن، كار سادهاي نيست.
◀مترجم عربي «يوليسز» جويس، براي ترجمه اين اثر، ۱٧ سال در دوبلين زندگي كرد. اين مترجم مصري، براي اينكه كاملا فضاي كار «جويس» را لمس بكند چنين كرد و آنوقت امثال بنده، ميآييم و فكر ميكنيم ترجمه خوب تنها به دقيق بودن معاني سطر به سطر، بستگي دارد. اين گونه ترجمه كردن - هر چند دقيق – در آثار بزرگي مثل آثار «پروست» و «جويس» و حتي «فاكنر»، جواب نميدهد. درست است كه مرحوم «سحابي» كار مهمي انجام دادهاند اما نبايد بعضي مسائل را فراموش كنيم. ايشان اولين نفر بودند كه ترجمه خود را منتشر كردند و از اين جهت، كارشان، قابل احترام است چراكه باعث ميشوند ديگران هم به ذوق بيايند و كار كنند. همين كه مرحوم «سحابي» ترجمه خودشان را منتشر كردهاند ممكن است باعث شود آقاي «الهي» هم وسواس و سختگيريشان را كنار بگذارند و بالاخره ترجمه خودشان را عرضه كنند. در حال حاضر، بعد از گذشت سالها، ما هنوز كه هنوز است تنها ميتوانيم ترجمه سست «كمدي الهي» شجاعالدين شفا را بخوانيم. حتي عنوان اين ترجمه هم دقيق نيست. ترجمه دقيقتر اين عنوان، «عافيتنامه الهي» است نه «كمدي الهي». «كمدي» در زبان انگليسي معاني متفاوتي دارد. البته همين ترجمه آقاي «شفا» هم – تا بعد كه كس ديگري پيدا شود و ترجمه بهتري ارائه كند – مغتنم است.
◀غرض من اين است كه ترجمههاي آقاي «سحابي» ترجمههايي بسيار روان، دوستداشتني و نزديك به روح زبان فارسي است اما فكر ميكنم اگر ايشان كارشان را در رديف آثاري از قبيل «دوست بازيافته» (نوشته فرد اولمان) انجام ميدادند بهتر بود. خداوند ايشان را بيامرزاد كه همت كردند و رمان «در جستوجو...» را – با وجود ايراداتي كه وارد است – انجام دادند. اميداورم كه ديگراني با وسواس آقاي «الهي» - كه من سخت به ايشان اعتقاد دارم – همت كنند و آثار «پروست» و «جويس» را ترجمه كنند.
◀در مورد بازترجمههاي آقاي «سحابي» هم بايد بگويم كه اصلا ضرورتي در اين كار نديدم؛ بعضي از كارهايي كه دوباره ترجمه كردند خوب بود و بعضي هم اصلا موفق نبود. بگذاريد مثالي بزنم. حقيقت اين است كه ترجمه «شاملو»ي بزرگ از «دُن آرام» فوقالعاده ارزشمند است؛ تنها از جهت فولكلور و نه از جهت معرفي «شولوخوف» به فارسيزبانان. البته خود «شاملو» هم – چنانچه در مقدمه ترجمهاش اشاره كرده - ادعايي نداشت. «شاملو» ميگفت «دن آرام» را ترجمه كرده تا فارسيزبانان از يكي از شاهكارهاي ادبيات داستاني روسيه حظي ببرند و تهمزهاي از آن بچشند؛ كه به نظر من اين امر هم محقق نشده. چيزي كه در ترجمه «شاملو» ارزش دارد اين است كه مخاطب با اقيانوسي از واژگان فولكلوريك آشنا ميشود؛ عباراتي مثل «پاشنه ورچيده» يا «تا كام لب نميتركاند». اينها فوقالعاده مهماند. بعضيها هم مثل آقاي «صالححسيني» اصرار دارند ترجمهشان دقيق باشند. مثلا در مورد «خشم و هياهو» معتقدم ترجمه ايشان بهتر از ترجمه آقاي «شعلهور»ست. زمانيكه آقاي «شعلهور» اين اثر را ترجمه كرد بسيار جوان بود. با اينحال گاهي اوقات آدم دلش ميخواهد برگردد به زبان «شعلهور»؛ گويي كاري است كه از اعماق وجود انجام داده؛ زباني آزاد و بيدغدغه؛ مثل چيزي كه در شعر وجود دارد. بهتر است اينطور بگويم كه ترجمه آقاي «صالححسيني» قويتر و دقيقتر و ترجمه آقاي «شعلهور» روانتر و آزادتر است.
◀برگرديم به بازترجمههاي مرحوم «سحابي». بازنگري و بازترجمه بعضي از آثار لازم است اما به نظرم آقاي «سحابي» كار خاصي انجام ندادند. مقصودم اين است كه ايشان قدمي فراتر ن