متافیکشن- ۱. حال‌ با این‌ مقدمات‌ ببینیم‌ «فراداستان‌» دقیقا چیست‌

متافیکشن- 1
يكي‌ از راه‌هايي‌ كه‌ يك‌ نويسنده‌ مي‌تواند در عرصه‌ي‌ نوشتنِ داستان‌ از طريق‌ آن‌ عقيده‌ي‌ خود را ابراز كند ــ با در نظر گرفتن‌ اين‌ نكته‌ كه‌ ديگر واقعيتي‌ نيست‌ كه‌ به‌ آن‌ بازگرددــ نوشتنِ فراداستان‌ (متافيكشن‌) است‌: داستاني‌ راجع‌ به‌ داستاني‌ ديگر، به‌جاي‌ داستاني‌ راجع‌ به‌ آن‌چه‌ «واقعي‌» است‌. حال‌ با اين‌ مقدمات‌ ببينيم‌ «فراداستان‌» دقيقاً چيست‌.
در سال‌ 1970 ميلادي‌، ويليام‌ گاس‌ مقاله‌اي‌ نوشت‌ و در آن‌، رمان‌هايي‌ را كه‌ گرايش‌ «خودبازتابنده‌ 6 » داشتند، «فراداستان‌» (متافيكشن‌) لقب‌ داد. طولي‌ نكشيد كه‌ اصطلاح‌ فراداستان‌ در نوشته‌هاي‌ منتقدان‌ و نويسندگانِ زيادي‌ مطرح‌ شد و افرادي‌ چون‌ جان‌ بارت‌، رابرت‌ اِسكولْز، لينْدا هاچِن‌، پاتريشياوو، ويكتوريا اُرلووسكي‌، وِنچ‌ اُمانْدِنسون‌، آنْ جِفِرسون‌ و... به‌ اظهار نظر در اين‌ زمينه‌ پرداختند. اين‌ منتقدان‌ و نويسندگان‌، تعاريف‌ متفاوتي‌ براي‌ فراداستان‌ ارايه‌ كرده‌اند. براي‌ مثال‌ جان‌ بارت‌ــ كه‌ البته‌ در ارايه‌ي‌ تعريفي‌ جامع‌ از فراداستان‌ تأثيرگذار بوده‌ است‌ــ فراداستان‌ را اين‌ طور تعريف‌ مي‌كند: «رماني‌ كه‌ رماني‌ ديگر را به‌ جاي‌ جهان‌ واقعي‌ مورد تقليد قرار مي‌دهد.» نويسنده‌ و منتقدي‌ ديگر، پاتريشيا وو، فراداستان‌ را نوشتاري‌ داستاني‌ مي‌داند كه‌ به‌شكلي‌ خودآگاهانه‌ و نظام‌مند، به‌ وضعيت‌ خود به‌ مثابه‌ي‌ يك‌ شي‌ءِ مصنوع‌ توجه‌ مي‌كند تا پرسش‌هايي‌ راجع‌ به‌ ارتباط‌ بين‌ داستان‌ و واقعيت‌ مطرح‌ سازد. او كتابي‌ درباره‌ي‌ فراداستان‌ نوشته‌ است‌ با نام‌ «فراداستان‌: نظريه‌ و كاربرد آن‌ در داستان‌ خودآگاه‌ 7 ». وو، معتقد است‌ كه‌ نوشتارِ فراداستانيِ معاصر، هم‌ يك‌ پاسخ‌ و هم‌ تلاشي‌ست‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ ديد كامل‌تري‌ كه‌ طبق‌ آن‌ «واقعيت‌» و «تاريخ‌» اموري‌ موقتي‌ هستند: «ديگر جهانِ حقايقِ بيروني‌ وجود ندارد، بلكه‌ آن‌چه‌ هست‌، مجموعه‌اي‌ست‌ از ساختارها و ترفندهايي‌ موقت‌». مارك‌ كوري‌ هم‌ فراداستان‌ را يك‌ سخنِ حد فاصل‌ مي‌داند كه‌ خود را در مرز بين‌ داستان‌ و نقد جاي‌ مي‌دهد. ليندا هاچن‌ از ديگر منتقداني‌ست‌ كه‌ درباره‌ي‌ «فراداستان‌» اظهاراتي‌ بيان‌ كرده‌ است‌. او بعد از آن‌كه‌ ادبيات‌ داستانيِ پست‌مدرن‌ را «فراداستانِ تاريخ‌نگارانه‌ 8 » مي‌خواند، اصطلاح‌ «فراداستان‌» را از «فراداستانِ تاريخ‌نگارانه‌» تفكيك‌ مي‌كند. وي‌ معتقد است‌ آثاري‌ «فراداستان‌هاي‌ تاريخ‌نگارانه‌» هستند كه‌ داراي‌ خود بازتابندگي‌ آگاهانه‌ بوده‌ و با «تاريخ‌» ارتباط‌ داشته‌ باشند. همان‌طور كه‌ مي‌دانيم‌ واژه‌ي‌ «تاريخ‌» (history) در بر گيرنده‌ي‌ واژه‌ي‌ «داستان‌» (story) است‌. هاچن‌ مي‌گويد تاريخ‌، «حقيقتِ» اُبژكتيو 9 را بازنمايي‌ مي‌كند و رمان‌، «داستانِ» سوبژكتيو 10 را. فراداستان‌هاي‌ تاريخ‌نگارانه‌، پُلي‌ بين‌ شكافِ آثار تاريخي‌ و داستاني‌ــ از طريق‌ بازْتركيبِ اين‌ دوژانْرــ مي‌زنند (ويكتوريا اُرلووسكي‌).

البته‌ جاي‌ بحث‌ در مورد اين‌كه‌ آيا اين‌ تعريف‌ها، در مورد فراداستانِ معاصر مصداق‌ مي‌يابد يا در مورد تمام‌ داستان‌هايي‌ كه‌ مشخصه‌ي‌ خود باز تابندگي‌ دارند، به‌ قوت‌ خود باقي‌ست‌. با اين‌ حال‌، اين‌ منتقدان‌ در اين‌كه‌ نمي‌توان‌ فراداستان‌ را به‌ منزله‌ي‌ يك‌ «ژانْر» طبقه‌بندي‌ كرد و اين‌كه‌ آن‌ را وجه‌ مسلّم‌ داستان‌ پست‌مدرن‌ دانست‌، اتفاق‌ نظر دارند.
نظريه‌پردازاني‌ كه‌ قصد دفاع‌ از فراداستانِ قرن‌ بيستم‌ را دارند، تكنيك‌ فراداستان‌ را به‌ آثار متقدّمِ ادبي‌ مرتبط‌ مي‌سازند. اينان، دُن‌ كيشوت‌، اثر ميگل‌ سروانتس‌و هَملت‌، اثر ويليام‌ شكسپير، را نخستين آثاري مي دانند كه داراي مشخصه هاي يك فراداستان اند.
مشخصه‌هاي‌ يك‌ «فراداستان‌» چيست‌؟
ويكتوريا اُرلووسكي‌، مشخصه‌هاي‌ يك‌ فراداستان‌ را در سه‌ بخش‌ دسته‌بندي‌ مي‌كند، او معتقد است‌:

فراداستان‌ اغلب‌ ارجاعات‌ و تصاويري‌ بينامتني‌ به‌ كار مي‌گيرد از طريق‌:
ــ آزمودن‌ نظام‌هاي‌ داستاني‌؛
ــ در برداشتن‌ جنبه‌هايي‌ از نظريه‌ و نقد؛
ــ ارائه‌ي‌ زندگي‌نامه‌ي‌ نويسندگان‌ خيالي‌؛
ــ بحث‌ پيرامون‌ آثار داستاني‌ يك‌ شخصيت‌ داستاني‌ خيالي‌.

نويسندگان‌ فراداستان‌، اغلب‌ سطوح‌ روايي‌ را زير پا گذاشته‌ و نقض‌ مي‌كنند، از طريق‌:
ــ مبادرت‌ ورزيدن‌ به‌ اظهارنظر در نوشتار؛
ــ درگير كردن‌ خود با شخصيت‌هاي‌ داستاني‌؛
مخاطب‌ قرار دادن‌ مستقيم‌ خواننده‌؛
ــ سؤال‌ كردن‌ آشكار راجع‌ به‌ تغيير فرضيات‌ و قراردادهاي‌ روايي‌.

تكنيك‌هاي‌ فراداستاني‌ اغلب‌ به‌ شكلي‌ غير قراردادي‌ و تجربي‌ به‌ كار برده‌ مي‌شود، از طريق‌:
ــ رد كردنِ طرح‌ قراردادي‌؛
ــ امتناع‌ از تلاش‌ براي‌ آن‌كه‌ «واقعي‌» باشند؛
ــ واژگون‌سازي‌ قراردادها براي‌ تغيير شكل‌ «واقعيت‌» به‌ مفهومي‌ كاملاً غير قابل‌ اعتماد؛
ــ تظاهر و مبالغه‌ در بنيان‌هاي‌ ناپايداري‌؛
ــ