📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢شعرهایتان بسیار بهتر از خودتان است!
📢شعرهایتان بسیار بهتر از خودتان است!
@matikandastan
شادروان محمد قاضی، مترجم: همه ميدانيم كه ابتهاج (سايه) شاعر برجستهاي است و بسياري از اشعارش چه به سبك نو و چه به سبك كلاسيك الحق كه زيبا و بكر است. با اينكه من هم ارادت زيادي به خاطر شعرهايش به او داشتم و هميشه در هر برخوردي به او احترام ميگذاشتم، نميدانم به چه جهت نه تنها نسبت به من بلكه نسبت به خيلي كسهاي ديگر هم برخوردي خشك و زننده حاكي از بياعتنايي و سرسنگيني داشت... اين برخوردهاي تلخ و زننده مرا كه آدم رفيقدوستي هستم و به راستي از هيچ چيز به اندازه مصاحبت دوستان عزيز، به ويژه دوستان نكتهسنج و باتميیز، لذت نميبرم سخت رنج ميداد... اين فرصت يك روز به هنگامي دست داد كه همه اعضاي شوراي نويسندگان در محل شورا جمع ميشديم و هنوز ساعت تشكيل جلسه فرا نرسيده بود. همچنان كه در راهرو ميگشتم و به دوستاني برميخوردم كه تازه از راه ميرسيدند و ابراز محبت ميكردند، در يكي از اتاقها به آقاي ابتهاج برخوردم كه به درون ميآمد. طبق معمول جلو رفتم و سلام كردم. او نيز طبق معمول به سلام من به خشكي جواب داد و از كنارم رد شد. هنوز دو قدمي دور نشده بود كه به دنبالش رفتم، بازويش را گرفتم و نگاهش داشتم، برگشت و با تعجب به من نگريست و بيآنكه حرفي بزند با نگاه جويا شد كه چه كارش دارم. گفتم: جناب ابتهاج، عرضي داشتم. اين بار به حرف آمد و پرسيد: چه كار داشتيد؟ بيمقدمه گفتم: ميدانيد فرق شما با آقاي سياوش كسرايي چيست؟ تعجب كرد و پرسيد: منظورت از اين گفته چيست؟ گفتم: منظور خاصي نداشتم، فقط ميخواستم فرق شما را با آقاي سياووش كسرايي به عرضتان برسانم. با خونسردي تمام پرسيد: چه فرقي داريم؟ گفتم: فرقتان اين است كه آقاي سیاوش كسرايي بسيار بهتر از شعرهاي خودش است، ولي شعرهاي شما بسيار بهتر از خود شما است.
@matikandastan