📢حاشیه‌نشینی در ادبیات داستانی پس از انقلاب جلوه‌ای نداشته است

📢حاشیه‌نشینی در ادبیات داستانی پس از انقلاب جلوه‌ای نداشته است
@matikandastan

حسین نوش‌آذر: حاشیه‌نشینی در ایران رشد فزاینده‌ای داشته، اما درک ما از عدالت تغییر نکرده. جلوه‌‌های حاشیه‌نشینی در ادبیات معاصر ایران چیست؟
در تهران تا شهریور سال ۱۳۵۹ نزدیک به ۱۰ هزار و ۴۵۰ خانوار در چهار هزار و ۵۰۰ آلونک زندگی می‌کردند. پیشینه حاشیه‌نشینی و زاغه‌نشینی در ایران بیش و کم به سال ۱۳۱۱ برمی‌گردد. از کودتای ۲۸ مرداد به این سو حاشیه‌نشینی، به ویژه در تهران رشد فزاینده‌ای پیدا کرد و بعد از انقلاب هم با وقوع جنگ ایران و عراق و جنگ داخلی افغانستان و جاکن شدن عده زیادی از جنگ‌زدگان و رانده‌شدگان، حاشیه‌نشینی باز هم رشد بیشتری پیدا کرد و در دوران «سازندگی» و با توجه به تغییر شرایط اقلیمی در ایران و رشد خشکسالی و کنده شدن کشاورزان از روی زمین‌های برهوت به یک پدیده پایدار تبدیل شد. آمار دقیقی از حاشیه‌نشینان ایرانی دز دست نیست. گفته می‌شود که در تهران دست‌کم سه میلیون نفر حاشیه‌نشین و زاغه‌نشین‌اند. در مشهد ۸۰۰ هزار نفر در مناطق حاشیه‌ای شهر زندگی می‌کنند. ساکنان بسیاری از استان‌های مرزی ایران برای مثال سیستان و بلوچستان کلاً حاشیه‌نشین‌اند.
با وجود رشد حاشیه‌نشینی به عنوان یکی از مهم‌ترین پیامدهای نبود درک فرهنگی از عدالت، این پدیده در ادبیات داستانی ایران در سال‌های پس از انقلاب هیچ‌گونه جلوه‌ای نداشته است. اصولاً ادبیات معاصر ایران از انقلاب ۵۷ به این سو از فقدان سه موضوع رنج می‌برد: ۱۵ خرداد ۴۲، انقلاب بهمن ۵۷ و حاشیه‌نشینی. از بین موضوعات یاد شده، حاشیه‌نشینی اما پیشینه‌ای دراز در ادبیات ایران دارد و رد آن را می‌توان از رمان‌های اجتماعی محمد مسعود تا آخرین داستان‌های ماندگار صادق چوبک و غلامحسین ساعدی مشاهده کرد.
@matikandastan