📢روح چرچیل در نوبل ادبیات!

📢روح چرچیل در نوبل ادبیات!
@matikandastan

مهرداد خدیر: هنگامی که «وینستون چرچیل» رهبر پیروز بریتانیا در جنگ دوم جهانی و فرمانده نیروی دریایی این کشور در جنگ جهانی اول به عنوان برنده نوبل ادبیات معرفی شد. در واقع می خواستند به او جایزه صلح بدهند اما چون به فرمانده جنگ نمی توانستند جایزه صلح بدهند نوبل ادبیات دادند. نوبل ادبیات به یک دریاسالار و سیاستمدار!

چرچیل البته خاطرات و نطق های خود را با تسلط و زیبایی و گاه حتی بهره از عنصر خیال نوشته و قطعا در قلم چیره دست بوده اما شهرت او به فرماندهی جنگ و سیاست مداری است تا جایی که در میان پارسی زبانان هم «چرچیل» به معنی سیاست و سیاست ورزی است و وقتی می خواهیم کسی را زیرک و سیاس معرفی کنیم می گوییم: جرچیل است! اما همین چرچیل نوبل ادبیات گرفته چون آکادمی جایزه سیاست ندارد و جوایز سیاسی را زیر نام نوبل صلح اهدا می کند و چنان که گفته شد نمی توانستند به چرچیل نوبل صلح بدهند.

حالا انگار همان حکایت تکرار شده و چون نوبل موسیقی یا آواز ندارند باز از ادبیات مایه گذاشته اند.

اعطای نوبل ادبیات به یک ترانه سُرا - که به اشتباه در ایران «ترانه سَرا» تلفظ می شود – البته به کام شاعران ترانه سُرای ایرانی شیرین می نشیند و با اعتماد به نفس بیشتری ترانه خواهند سرود چرا که همواره در مظان این اتهام بودند که آیا سرودن ترانه که به کار آواز می آید فروکاستن از منزلت شاعرانه نیست؟ شاید هیچ کس به اندازه عبدالجبار کاکایی به این پرسش پاسخ نداده و از ترانه دفاع نکرده باشد و حالا به آسودگی می توانند پاسخ داد: ترانه مانند شعر و رُمان، ارزش هنری دارد که اگر نداشت جایزه نوبل ادبیات نمی دادند.

اگر « باب دیلن» را یک «جان لنون» دیگر بدانیم به این معنی است که هدف از نوبل ادبیات ستایش کلمات است و مگر ترانه سُرا با واژگان سر و کار ندارد و «اسبی با کاغذ روزنامه» ترسیم نمی کند؟

جالب این که مارکز نوشته بود: «نام بهترین موسیقی دان ها همیشه با حروف دوم الفبا شروع شده است. یعنی حرف "ب". مثل باخ، بتهون، برامس و بارتوک. کسانی می خواستند موتزارت را هم بوتزارت بنامند!»

مارکز در این دنیا نیست تا ببیند و بشنود این بار هم یک چهره مشهور آواز و موسیقی که نام او با حرف «ب» شروع می شود نوبل را برده است. هر چند که نام واقعی او « رابرت آلمن زیرمن» است!

می توان اعطای جایزه نوبل ادبیات به باب دیلن را نپسندید و این پرسش را مطرح کرد که آخر چگونه می توان نام او را در کنار غول های ادبیات قرار داد؟

از آن سو اما می توان مارکز را به یاد آورد که می گوید: « هرگز فراموش نخواهم کرد که روزی که در سال ۱٩۶٣ برای اولین بار در مکزیک به یکی از تصنیف های بیتل ها گوش سپردم کشف کردم آن ها دنیا را با آهنگ هایشان تسخیر کرده اند.»

می توان حدس زد که اعطای نوبل ادبیات به یک آواز خوان ترانه سُرا برای جلب نظر نسل تازه هم بوده باشد. باب دیلن حالا ٧۵ سال دارد و دیگر جوان نیست اما روح ترانه های اعتراضی و اجتماعی جوان است.

باز مارکز بود که نوشت: «ما پیرها کسانی نیستیم که از عمرمان چیزی باقی مانده است. بلکه کسانی هستیم که فرصت نیافتیم سوار قطاری شویم که فرزندان مان سوار آن هستند.»

آیا آکادمی صلح نوبل نمی خواست این فرصت را از دست بدهد؟ آیا باب دیلن که به اعتراض به مناسبات حاکم بر دنیا شهره بود و هست این جایزه را که در مظان اتهام ارتباط با ثروت نامشروع نیز قرار دارد می پذیرد یا مانند ژان پل سارتر فیلسوف از پذیرش آن سر باز می زند؟ (منبع: عصر ایران)
@matikandastan