📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢کجکی، کجخط مال مردم است!
📢کجکی، کجخط مال مردم است!
@matikandastan
سایه اقتصادینیا: اخیراً خط مورب یا کجخط (/) در نوشتههای فارسی زیاد به چشم میخورد. این علامت سجاوندی در نوشتههای فارسی تاکنون، اغلب، دو کاربرد داشت: جدا کردن روز و ماه و سال در نوشتن تاریخ و جدا کردن دو مصراع یک بیت، آن هم برای صرفهجویی در سطرهای نوشتههای دایرهالمعارفی و نشریات، که عموماً حروفچینی ریز دارند و رعایت اقتصاد صفحه در آنها مهم است. از متون ریاضی و کاربردهای خاص در متون مرجع مثل دیکشنریها و فرهنگها هم که بگذریم، من کاربرد مشخص دیگری برای این علامت به یاد ندارم و هرچه را بوده احتمالاً باید به پای تفنن نویسنده گذاشت.
اما اکنون کار از تفننهای نادر گذشته و، به قول روانشاد احمد آرام، به «لوسبازی» رسیده است. کاربرد مکرر کجخط در خط فارسی جای بیان سالم را گرفته است و نویسنده، به جای اینکه کمی فکر کند و زحمت بکشد و ارکان جمله را به بهترین وجه ممکن سامان دهد تا منظور به بیان درآید، متصل علامت / را در نوشته میچپاند تا بیان الکن خود را مدرن و نو جلوه دهد یا به قول استاد احمد سمیعی با این گونه بدعتها «به بهای ارزان کسب تشخّص کند»، غافل از اینکه درواقع ناتوانی خود از بیان صحیح و نگارش سالم جملۀ فارسی را به نمایش گذاشته است.
سالمترین جملات آناند که همانطور که یک فارسیزبان به آن میاندیشد روی کاغذ بیاید، یعنی، به قول مرحوم ابوالحسن نجفی، به طور طبیعی. آیا یک فارسیزبان، که به فارسی میاندیشد و متأثر از نحو و نگارش انگلیسی هم نیست، در ذهنش / دارد؟!
کاربرد غالب علامت کجخط در موضعی مُد روز شده است که نویسنده میخواهد دو کلمه را همسنگ بگیرد. این نُونِویسندگان، برای نشاندن دو کلمه به جای یک رکن نحوی، هر دو را مینویسند و بین آن یک خط مورب میگذارند، به این معنی که خواننده هر دو شق را در نظر بگیرد.
بررسی اغلب نمونههایی که از نوشتههای مطبوعاتی و مقالات تحقیقی گرد آوردهام، نشان میدهد نویسندگانی که به این طرز کاربرد کجخط در نوشتۀ فارسی بند کردهاند، گذشته از اینکه نمیدانند چقدر به منظرۀ خط فارسی آسیب میزنند، به سه گروه تقسیمپذیرند: یا دچار ضعف منطقاند، یا دچار ضعف بیاناند، یا لوساند.
مثالهای زیر مقصود را روشن میکنند:
«از همان شمارۀ نخست مجله تا امروز شماری از استادان و محققان برجسته در هیئت تحریریه حضور داشتهاند/ دارند که هریک در حوزهای متخصص و صاحبنظر بودهاند/هستند.»
این مثال ضعف منطق نویسنده را آشکار میکند. نویسنده باید میدانست که فعل ماضی نقلی (داشتهاند و بودهاند) فعلی است که در زمان گذشته شروع شده و اثر آن تا زمان حال باقی است. بنابراین لازم نیست در کنار ماضی نقلی، زمان حال (دارند و هستند) را هم بیاوریم چون اثر آن ماضی نقلی، خودبهخود در زمان حال پیداست. این را فارسیزبان از راه درس دستور یاد نمیگیرد، چون بیسوادان هم میتوانند منطقاً متوجه موضع کاربرد این فعل بشوند.
مثال بعدی آشکارکنندۀ ضعف بیان نویسنده است:
«کسرایی در اواخر سال ۱۳۳۷ حماسۀ آرش کمانگیر را به شعر آزاد/نیمایی سرود. منظومۀ او ۳۰۷ سطر/مصراع دارد… کسرایی از آرمان ملّی آغاز کرده و به آرمان اجتماعی/ انسانی رسیده است… در نمایشنامه که فقط یک بخش/پرده دارد، با این کسان روبهروییم… زبانی که نویسنده با سبکی سیّال انتخاب کرده، کهنگرا اما پویا، پرجنبش و خواندنی/شنیدنی است.»
در نظر داشته باشید که این سه سطر مستخرج از یک مقاله هستند، و حکم تفنن نادر را ندارند. نویسنده به جای «واو عطف»، به جای «یا» و به جای علامت شناختهشده و رایج تیرۀ کوتاه، مکرر از / استفاده کرده است. جملات بالا را بهسادگی و به زبان آدمیزاد اینطور مینویسند:
«کسرایی در اواخر سال ۱۳۳۷ حماسۀ آرش کمانگیر را به شعر آزاد (نیمایی) سرود. منظومۀ او ۳۰۷ سطر یا مصراع دارد… کسرایی از آرمان ملّی آغاز کرده و به آرمان اجتماعی- انسانی رسیده است…در نمایشنامه که فقط یک بخش (پرده) دارد، با این کسان روبهروییم… زبانی که نویسنده با سبکی سیّال انتخاب کرده، کهنگرا اما پویا، پرجنبش و خواندنی و شنیدنی است.»
بماند که هیچ ضرورت ندارد «سطر» را «مصراع» و «پرده» را «بخش» هم بنامیم. هم در شعر آزاد منظور از سطر روشن است و هم در نمایشنامه منظور از پرده.
یافتن مثال برای شق سوم، یعنی «لوسبازی» سخت نیست. بدعتگذاریهای بیحساب و پایه در نوشتن، بالأخص با فراگیر و همگانی شدن امکان نوشتن در صفحات مجازی، روندی رو به ابتذال گرفته است. مثال زیر از نویسندهای است که به جای نقطه یا ویرگول یا خط تیره از کجخط یا حتی عجیبتر، خط عمودی استفاده میکند. این یکی را ببینید:
«جملاتِ مشهوری از مرحوم سیّدحسن مُدرّس نقل است با تعبیر که: «دیانت ما عین سیاست ماست» و… الی آخر | شاید جالب باشد که جُملاتِ پیش و پسِ این عبارت نیز خوانده شوند | جُملاتی که در عینِ تُند