افول فراروایت‌ها (نظریه‌ی لیوتار).. بخش اول: ملاحظات اولیه

افول فراروايت ها( نظريه ي ليوتار)

خلاصه برداري از فصل پنجم جلد سوم كتاب" داستان كوتاه در ايران"- حسين پاينده

بخش اول: ملاحظات اوليه

در گذشته مرزبندي مشخص و اكيدي بين ادبيات نخبه گرا و عامه پسند وجود داشت؛ و عموماً معيارهاي عامه پسندانه از نظر نويسندگاني كه خود را نخبه گرا مي خواندند مبتذل شمرده مي شد، با ظهور مدرنيسم مرز ميان نخبه گرايي و عامه پسندي تشديد شد و نويسندگان مدرنيست هنر خود را براي اقليتي كه آنها را نخبگان جامعه مي دانستند خلق مي كردند.
ظهور پسامدرنيسم در خدمت دموكراتيزه كردن هنر و ادبيات و در نتيجه از بين بردن اين مرزبندي بود؛ از اين رو هنر پسامدرن با اختلاط معيارهاي عامه پسندانه و نخبه پسندانه دست به خلق آثاري زد كه به نظر ليوتار راهي براي غني سازي ادبيات به شمار مي رفت.
البته بدعت گذاري پسامدرنيست ها به همين يك مسئله ختم نمي شود آنها در شكل و شيوه ي بيان هنري نيز ارزش هايي برآمده از زيباشناسي جديد ايجاد كرده اند؛
ليوتار معتقد است كه پسامدرنيسم را بايد از خلال همين تحولات و دگرگوني هاي هنري فهميد و نه فقط بر مبناي تاريخ فرضي شروع اين تحولات...
او معتقد است كه كاركرد رئاليسم " ثبات بخشيدن به مصداق" است و منظورش اين است كه رئاليسم يعني برقراري تناظر بين دال و مدلول ها... به بيان ديگر دال هاي متن رئاليستي با مدلول هاي با ثبات دنياي واقعي تطبيق مي كند. يعني مثلاً مصداق شخصيت هاي داستان هاي رئاليستي را مي توانيم در دنياي واقعي بيابيم؛ پس رئاليسم محدود است به جنبه هاي آشكار و مشهود فرهنگ... اما مدرنيسم و پسامدرنيسم جنبه ي نامشهود فرهنگ را بازنمايي مي كنند؛ ليوتار با كمك گرفتن از يكي از اصطلاحات فلسفه ي كانت مي گويد كه " امر باشكوه" در متون مدرن و پسامدرن در حسرت وحدت يا انسجام روايي است. امر باشكوه در فلسفه ي كانت به حالتي مي گويند كه وقتي عقل با تفكر مفهومي نمي تواند پديده اي را حلاجي كند دچار احساسي مي شود كه ترجمان ناپذير و غيرقابل بازنمايي است و كانت به آن مي گويد امر باشكوه...

بخش دوم: وضعيت پسامدرن

نظريه ي ليوتار تاحدي پس زمينه ي ماركسيستي دارد؛ و از نظر او پسامدرن دوره ي افول " فرا روايت " هاست.
فراروايت يا روايت اعظم چيست؟ فراروايت مجموعه ي منسجمي از حقايق جهان شمول است كه به فرهنگ و ساختار اجتماعي مشروعيت مي بخشد و تصويري از جامعه ي كمال مطلوب در آينده ترسيم مي كند.
مثال: مسيحيت و ماركسيسم دو فراروايت مشروعيت بخش هستند؛ همچين ليبراليسم...
حالا خصلت فراروايت اين است كه تماميت گرا باشد و به رفتارهاي فرهنگي معيني مشروعيت ببخشد؛
خلاصه و چكيده ي نظريه ي ليوتار اين است كه پسامدرن يعني ناباوري به فراروايت...
در دوره ي پسامدرن پاره روايت جاي كلان روايت را گرفته، و ديگر به جهان شمول بودن روايت ها اعتقادي نيست.

تلخيص: نگار محقق

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan