📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
شکلهای زندگی: درباره حسین سناپور و داستانهایش. تنها دود است که میماند
شکلهای زندگی: درباره حسین سناپور و داستانهایش
تنها دود است که میماند
نادر شهریوری(صدقی)
«خیابان شلوغ است با آدمهای پرمشغله مثل من»١
بعضی از مهمترین شخصیتهای داستانی حسین سناپور را «آدمهای بیکار اما پرمشغله» تشکیل میدهند؛ مثل حسام راوی داستان «دود» که اگرچه بیکار اما بسیار پرمشغله است. آنقدر پرمشغله که نمیداند با اینهمه کار چه کند. «... من که نمیدانم سراغ لادن بروم یا رئیس، یا به محل کار مهتاب، یک خرده دیر کنم باید بروم دادگستری»٢ همین بیکاری اما پرمشغله بودن را در دیگر داستان سناپور، «لب بر تیغ»، میبینیم: آدمهای این داستان نیز بسیار پرمشغلهاند. آنها کار ثابتی ندارند، اگر هم دارند برای ردگمکردن است؛ چون مشغلهشان چیز دیگر است، مثل امیر و گروهش در همین رمان که اگرچه امیر صاحب نمایشگاه است اما این ظاهر قضیه است، مشغلهاش چیز دیگری است. همین مضمون بیکاری اما پرمشغلگی را سناپور از منظری دیگر در رمان «ویران میآیی» پی میگیرد. فردوس شخصیت اصلی رمان بهرغم داشتن اسمهای مختلف اسمی ندارد:
«اسم من روزبه است میتوانی تو هم اسمات را بگویی؟
خودت بگو
یعنی چه؟ اسم تو را من بگویم؟ یعنی حدس بزنم؟
نه بگو چی باشد؟»٣
فردوس نمیخواهد روزبه اسمش را حدس بزند، اصلا اسمی ندارد که روزبه آن را حدس بزند بلکه میخواهد روزبه برایش اسمی انتخاب کند تا در پی آن هویت تازهای در شهر پیدا کند. شهر در داستانهای سناپور نه یکطرف بلکه طرف اصلی ماجراست. اگر شهر آن هم شهری با پیچیدگی تهران وجود نمیداشت سناپور چیزی برای نوشتن نداشت. شهر، فردوس را از انزوا خارج میکند و به خیابانها، میدانها، خانهها و محلههای خود میکشاند و نقشی تازه به او میدهد آنگاه او را با مشغلهای - خواسته یا نخواسته - به سمت خود میکشاند و در خود جذب میکند، بیآنکه آب از آب تکان بخورد. سناپور فرمالیسم شهر را دریافته، در شهر فرمالیسم بیداد میکند بدین معنا که «هویت» تعین پیدا نمیکند و در پس فرم و ظاهر ماجرا آدمی - ماهیت آدمی- به نقطهای ثابت فیکس نمیشود. تغییر در شهر - در سبک و فرم زندگی- شتابان است و در پی آن رابطهها و مناسبات نوبهنو در هم تنیده میشود و هویتهای متنوع شکل میگیرد، اما هیچ هویتی ثابت نمیماند. تنها کافی است روزبه برای فردوس اسمی انتخاب کند تا در پی آن هویت تازه پا بگیرد. عنوان این فصل از کتاب بسیار بامسمی است: «یک اسم برام پیدا کن».
«آدم بیکار اما پرمشغله» را شهر بهوجود میآورد. ظهور شهر را به یک معنا باید تحولی اساسی در جامعه بشری در نظر گرفت. تحولی که منجر به ظهور انسانی متفاوت میشود. انسانی که در بطن خیابانها و محلههای شهر زاده میشود و هویتش با هویت شهر که در کوران تخریب و سازندگی قرار دارد میزان میشود. اینگونه میشود که پروسه تخریب و سازندگی دیگر تنها به ساختمانها، محلهها و خانههای شهر محدود نمیشود بلکه این پروسه روح و روان انسان شهری را شخم میزند. سناپور در رمانهایش و بهخصوص در رمان «دود» به شکل کاملا رئالیستی پروسه کاملا ملموس «شخمزدن روح» را تا انتها پی میگیرد.
شباهتی آشکار میان داستانهای سناپور با فیلمهای مسعود کیمیایی وجود دارد، هم به لحاظ پرحادثهبودن صحنهها و هم به لحاظ آن که عمدتا مکانهای شهر محل وقوع اتفاقاتی است که خواننده و بیننده را تا آخر با خود همراه میکند. این شباهت بهخصوص در رمانهای اخیر سناپور مثل «لب بر تیغ» و «دود» بیشتر به چشم میآید، اما این ظاهر قضیه است. به نظر میرسد در عین شباهت ظاهری که در وهله اول به چشم میخورد تفاوتی اساسی میان این دو هنرمند وجود داشته باشد. این تفاوت به مقوله شهر پیوند میخورد بنابراین باید در مقوله شهر تأملی جدیتر کرد. مسئله پاسخ به این سؤال مهم است که آن مهمترین چیزی که شهر را شهر میکند چیست؟ آیا شخصیتهاییاند که در آنجا زندگی میکنند؟ و یا آن فضاهاییاند که شهر به واسطه آن فضاها بهوجود میآید و خود به تولید همان فضاها و انسانهای برآمده از آن فضاها کمک میکند؟
کیمیایی در مهمترین و تأثیرگذارترین فیلمهای خود «چهرهای تیپیک» وارد سینما میکند. ویژگی این چهره تیپیک آن است که برای خود و شأن خود حرمت قائل است و علیه حقارتی که به او روا میشود موضع میگیرد و طغیان میکند؛ این طغیان و نپذیرفتن درنهایت متکی به اصول و معیارهایی ثابت میشود که عدول از آن مرز میان رفیق و نارفیق را معین میکند. شخصیتهای کیمیایی این معیارها را در پس ظواهر مییابند و به آن وفادار میمانند. اگرچه به نظر کیمیایی بخش مهمی از این معیارها به واسطه مناسبات و روابط گسترده شهری کمرنگ و یا حتی نابود شدهاند اما این هیچ از اهمیت آنها نمیکاهد. کیمیایی در پس ظواهر به نقطهها و پایههای ثابت و مسلم میرسد که آنها از نظرش درهرحال اصولی خدشهناپذیرند. اینها همان ماهیتهاییاند که در پس فرم ش