📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
هر و یا در پس فرمالیست فضاهای شهری وجود دارند
هر و یا در پس فرمالیست فضاهای شهری وجود دارند. معیارهایی کموبیش اخلاقی مانند: غیرت، وفاداری به ریشههای خود، عصبیت قبیلهای (فیلم بلوچ) خاک، رفاقت و یا اعاده رفاقت ازدسترفته و ... ازجمله این معیارهایند. این معیارها البته صرفا به شهر ارتباط ندارند و میتوان آنها را در هر اجتماع، حتی اجتماعاتی به مراتب سادهتر از شهر، پیدا کرد کمااینکه کیمیایی پیدا میکند: فیلمهای «خاک» و «سفر سنگ» با همان مضامین اما در اجتماعاتی بهمراتب سادهتر رخ میدهند. بهبیانیدیگر اگرچه بعضی محلهها و مکانهای شهری تنها با فیلمهای کیمیایی ماندگار شدهاند بااینحال به نظر میرسد که بود و نبود شهر چندان تأثیری در ماهیت فیلمهای کیمیایی نداشته باشد. قهرمانان صفات مشترکی دارند. وجود قهرمانانی وفادار و نابهنگام در شهر تنها بر جذابیت فیلمهای کیمیایی افزوده است. بدینسان اگرچه شهر در فیلمهای کیمیایی محل وقوع حادثه و رخداد است اما برخلاف داستانهای سناپور شهر و فضاهای آن نقشی تعیینکننده در متن فیلم ایفا نمیکنند، بلکه قهرمانان کیمیایی همواره نقشی پراهمیتتر از مکانها و شهر دارند. این آدمها درهرحال محیط پیرامونشان را تحت تأثیر حضور خود قرار میدهند. این موضوع به تصور کیمیایی باز میگردد: انسان؛ انسانها و روابط میان آنها همواره جایگاهی والاتر از دیگر چیزها دارند.
اکنون لازم است تعریفی ولو کلی از شهر ارائه شود تا تمایزی دقیقتر میان ادبیاتی که در شهر اتفاق میافتد با ادبیاتی که در آن شهر یکطرف ماجراست بهوجود آید. آنچه شهر را از یک مکان صرفا بزرگتر با اتوبانها، خیابانها، میدانها و محلههای گوناگون متمایز میکند آن است که در شهر نوعی تقدم و برتری امر اقتصادی و همینطور تقدم امر سیاسی بر سایر امور وجود دارد. این موضوع شهر را دستخوش تغییرات و تأثیرات متناوب و دائم میکند و آنجا را نسبت به سایر جاها، سیالتر، پیچیدهتر و پیشبینیناپذیرتر میکند. هنگامی که از سیالبودن شهر صحبت میکنیم درواقع بر تغییرات مداوم و عدم تعین شهر تأکید میکنیم. اما این هنوز همه ماجرا نیست. تقدم امر سیاسی و امر اقتصادی در شهر به تولید اجتماعی فضاهای شهری منتهی میشود. لازمه تقدم امر اقتصادی و امر سیاسی تولید مدام است. این تولید در پی تطابق کامل این دو امر بر یکدیگر منتهی به تولید اجتماعی فضاهای شهری میشود. «مکان» در این رابطه اهمیت پیدا میکند و بر سایر چیزها و مؤلفهها تقدم پیدا میکند. این مکانها شامل خیابانها، میدانها، مجتمعها، برجها، پاساژها، نمایشگاهها و لابیهای سیالی است که در بطن شهر واقعاند. تولید مداوم و بیوقفه فضاهای شهری تولیدات دیگری نیز دارد و آن تولید آدمهای سرگشته و معلق است. نمایشی را فرض کنید که آدمها مشغول تماشای آن هستند. بهتدریج با آن مأنوس میشوند، کمکم فکر میکنند حتی میتوانند بر صحنه نمایش تأثیر بگذارند اما بهناگاه صحنه عوض میشود و این روند تغییر، بیوقفه ادامه مییابد. اولویت امر سیاسی و امر اقتصادی بر سایر امور، چنین ایجاب میکند که صحنه پیدرپی تغییر کند. با تغییر مداوم صحنه و بهعبارتی با تغییر فضاهای اجتماعی آنچه بر تماشاگر صحنه میگذرد چیزی نیست جز سرگیجه و پریشانی که در پی این تغییرات پیاپی حاصل میآید. آدمی خود را گرفتار این موقعیتهای ناخواسته میبیند، بهتدریج حتی «خود» در نمییابد که کدام پرده از نمایش برایش اهمیت دارد و کدام واقعیتر است. نمونه بارز این سرگشتگی و تغییر مدام و به یک تعبیر، پرمشغلگی را در حسام رمان دود مشاهده میکنیم. سناپور در این رمان حسام را در قالب یک روانپریش به نمایش میگذارد. او این روانپریشی را محصول تنشهای شهر و همینطور نشئتگرفته از تغییرات پیدرپی فضاهای اجتماعی در نظر میگیرد: حسام از همسرش، مهتاب، جدا شده، یک دختر دارد و تنها میتواند هفتهای یکبار او را ببیند، بیکار است، پول ندارد و حتی جایی مناسب برای زندگیکردن. دوست سابقش، لادن، خودکشی کرده. با زری آشنایی دارد اما نمیداند با او چه کند؟ آیا ازدواج کند؟ او مستأصل است. از فرط استیصال بهتصادف چاقویی میخرد اما ممکن هم بود که آن را نمیخرید. برخلاف قهرمانهای کیمیایی حسام قصدی قبلی برای عملکردن ندارد: «پیداشدن این بساط همینجا همینحالا سر راهم نشانه است؟ تصادف است؟ نشانه هم میتوانست باشد اعتقاد اگر پشتش بود، بعدش است که آدم دنبال نشانه است بداند چه کار میخواهد بکند و نشانه بخواهد بعدش میرود بهاش عمل میکند من که... میخواهم کاری بکنم فقط.»٤ حسام «میخواهد کاری بکند فقط» اما خودش هم نمیداند چه کاری میخواهد بکند. ممکن است کاری بکند و یا نکند. تصادف تصمیمگیرنده است. انتقامی هم که در آخر میگیرد - باز هم برخلاف انتقامی که آدمهای کیمیایی میگیرند -کاریکاتوری از انتقام است. واقعیت آن است که شهر او را ناکار کرده است. به نظر