داستان نوشته.. «لویی از پشت آن درخت بیرون بیا تا بتوانم مغزت را داغان کنم.»

داستان #مرگ_در_بعد_از_ظهر نوشته #پرسیلا_منتلینگ

"لویی از پشت آن درخت بیرون بیا تا بتوانم مغزت را داغان کنم."
"جرات نداری ماشه را بکشی."
"دل و جرات من خیلی بیش تر از مغز توست."
"تونی، تو عوض مغز، بادام زمینی داری، بنگ!"
"...این هم یکی دیگر!"
بنگ!
"... و یکی دیگر!"
بنگ!
"لوئیس، تونی، شام!"
"آمدیم، مامان!"

Telegram.me/rahtaab

از کتاب #داستان_های_55_کلمه_ای نوشته #استیو_ماس ترجمه #گیتا_گرکانی