اصغر نوری: سالها عکسی از استالین را در جیبم داشتم، اما لحظه مرگش تازه دستگیرم شد چرا خاله‌ام یک بار که در خانه‌اش بودم آن عکس را پ

اصغر نوری: سالها عکسی از استالین را در جیبم داشتم، اما لحظه مرگش تازه دستگیرم شد چرا خاله ام یک بار که در خانه اش بودم آن عکس را پاره کرد.
تلقین قوی بود و به ویژه روی جوانها تاثیر می گذاشت. رودلف نوریف، رقصنده بزرگ و معترض روسی، تعریف می کند: "روز مرگ استالین رفتم بیرون شهر. منتظر ماندم چیزی خارق العاده اتفاق بیفتد، طبیعت به این تراژدی پاسخی بدهد. هیچ. نه زمین لرزه ای، نه نشانه ای."
نه. "زمین لرزه" سی و شش سال بعد اتفاق افتاد، و پاسخ طبیعت نبود، پاسخ مردم بود. باید آن همه سال منتظر می ماندیم تا "پدر" همه ما واقعا بمیرد، "فانوس دریایی فروزان" ما برای همیشه خاموش شود.

از داستان اتوبیوگرافیک "بی سواد" اثر آگوتا کریستوف. این داستان بلند به همراه مجموعه داستان "فرقی نمی کند" به زودی توسط انتشارات مروارید منتشر خواهد شد. بعد از انتشار چهار رمان دفتر بزرگ، مدرک، دروغ سوم و دیروز، این کتاب پنجمین و آخرین اثر داستانی کریستوف است که با ترجمه من منتشر خواهد شد.

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan