یادداشتی برکتاب «همسر خاموش» نوشته ا. اس. ای

یادداشتی برکتاب "همسر خاموش" نوشته ا .اس. ای .هریسون
مترجم:مریم مفتاحی روزنامه ابتکار 5/9/94 امروز
ترس پنهان
در اندون منِ خسته دل ندانم چیست، که من خموشم و او درفغان و درغوغاست
" من بدم. همه خوبن! من خوبم. همه بَدن." این تمام شان و شخصیت یک فرد درون گرا وگریزان ازدیگران است. گریزاز حادثه و روبرو شدن با واقعیت‌های زندگی. کسی که به ظاهردرمسالمت کامل به سرمی برد اما درانتهایی ترین بخش وجودش هرگزبه آرامشی دست نخواهد یافت.
آن چه که افراد درمواقع حادثه و یا اتفاقی غیر منتظره ازخود بروزمی دهند، درواقع نوعی برون فکنی درون شان است. حال این برون فکنی به شکل بیرون ریزی یا درون‌ریزی روی دهد، درهرصورت نوعی ازشخصیت‌اش را بروزمی دهد: درون نگریا برون نگر.
جرقه و تصادفی، حاصل یک آشنایی دو نفره است؛ داستان دقیقن با همین صحنه شروع می‌شود و تا به آخر با مسائل اصلی و حاشیه‌ای ادامه پیدا می‌کند. زد و خورد کلامی یک طرفه و بدون پاسخ، نشان ازیک روح عصیان گراما تنها وگوشه گیردارد. این که همه‌ی تلاش مان را به یک نقطه معطوف کنیم که همه ازما راضی باشند، کاری است نه شدنی و عملی و اصولن عاقلانه. انسان‌ها دارای خصوصیت ها، علایق و سلیقه‌های متفاوتی هستند و برطبق همین تفاوت‌ها است که نقاط غیر مشترک هم به وجود می‌آیند. وقارو متانت بسیارخصیصه‌ی نیک و پسندیده‌ای است اما به مصداقِ هرسخن جایی و هرنکته مکانی، چنان چه درجایی که باید سکوت را شکست، هم چنان به عهد مان پایبند باشیم، حاصلی جزاندوهی درونی وپذیرش شکستی ازطرف مقابل دربرابرتوهین‌ها ندارد. سکوت همیشه هم علامت رضا نیست؛ راوی اگرچه زبان درکام می‌کشد اما اصلن به معنای پذیرش آن چه به او روا شده است، نیست.
داشتنِ روان سالم نه به معنای پرخاش گری و زورگویی، که دفاعِ به موقع ازخود است. حتا اگرمقصرهم باشد! گاهی سکوت، بارمعنایی منفی‌ای دارد که حاصل‌اش تنها لطمه به خود شخص است.
نویسنده بعد ازیک نطق آتشین نسبت به راوی، بلافاصله درپاراگراف بعدی او را به شام دعوت می‌کند! که جای سوال دارد. ما هیچ کشش و کُنش و کوششی ازجانب راوی نمی‌بینیم. انگارتمام توهینی که چند روز پیش به او شده، علی السوّیه است. آوردن بخشی ازجزئیات و ریزه کاری ها، نه تنها الزامی است، که به منطق داستان کمک می‌کند. قبول راوی به این دعوت به معنای پذیرش روانی ناسالم است. کسی که خود درارتباط با مشاوره است و لاجرم به مشاوره‌ی دیگری نیازمند؛ اما در انتها می‌بینیم او را هم به دلایلی کنارمی گذارد. وقتی خانواده‌ی هردو طرف را می‌شکافیم و به تدریج پیش می‌رویم، روحیه‌ی عصیانگر و درون نگر و خودشیفته گی راوی ازطرفی و جاه طلبی، تنوع طلبی مرد ازسوی دیگر آشکارمی شود. عادت کرده به دیده شدن. مورد توجه قرارگرفتن و راوی او را کامل دراین حصارقرارمی دهد اما ...
آوردن هوشمندانه‌ی نام سگ با فروید، نشان ازروحیه‌ی عصبی راوی دارد. ازدواج سفید یا ازدواج عرفی، و سرباززدن از ازدیاد نسل نیزبخش دیگری ازروحیه‌ی عزلت طلب ودرون‌گرای اوست. ترسی پنهانی که ریشه درهمه‌ی گذشته‌ی راوی دارد.
نسرین قربانی-