داستانک/ matikandastan شگفت‌انگیز چنگ رجب واتسن کومار

داستانک/ matikandastan@

📜سرگذشت شگفت‌انگیز چِنگ رجب واتسن کومار

در کشوری به نام سوئیس که پایتخت آن نیجریه بود، مردمی سرخپوست مشهور به ازبک زندگی می‌کردند. روزی یکی از این مردم، به نام «چِنگ رجب واتسن کومار» تصمیم مهمی گرفت. او به خودش قول داد که دیگر با کسی حرف نزند. آن روز چنگ رجب واتسن کومار از خانه بیرون نیامد و در را هم به روی هیچ‌کس باز نکرد. دلیل کارش این بود که از همۀ مردم بدش می‌آمد. اما اینکه چه شد که چنگ رجب واتسن کومار در آن روز خاص تصمیم گرفت حس همیشگی‌اش را به دیگران ابراز کند و در ادامه چه اتفاقی افتاد، به ما ارتباط ندارد. ما هم علاقه‌ای به چنگ رجب واتسن کومار نداریم؛ در واقع آن‌قدر باگذشت نیستیم که به رفتار ناخوشایند او واکنش نشان ندهیم و تلافی‌اش را سرش درنیاوریم.

📜وحید حسینی ایرانی
📚 از مجموعه داستان در دست چاپِ «آناناس»
@matikandastan